a 33:زندگی باید در وجود جریان داشته باشد. :: از بندگی زمانه آزاد تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
به زودی حالمان خوب می‌شود.


دیشب خواب عجیبی دیدم.خواب دیدم که زمان به عقب برگشته و من در کلاس زبانی که قبل‌تر می‌رفتم،حاضر بودم حتی هم‌کلاسی‌هایم هم همان‌هایی بودند که آن موقع با آنان هم‌کلاس بودم.استاد سوالی پرسید که جوابش را فقط من می‌دانستم.وقتی جواب را گفتم استادم که از قضا او هم در دنیای واقعی استادم بود،مرا تشویق کرد و بچه‌ها هم به دنبال او برایم دست زدند.

دیشب خواب‌های عجیب دیگری هم دیدم که چیز زیادی یادم نمی‌آید.صبح که از خواب بلند شدم با خودم گفتم شاید تعبیرش این است که پس از مدت‌ها که تشویق نشده‌ام و حتی سرزنش هم شده‌ام قرار است اتفاق خوشایندی بیفتد و زندگی رنگ تازه‌ای برایم به خود بگیرد.شاید این خواب نقطه‌ی پایان انشای وحشتناکی‌ست که در سال گذشته آن را زندگی کردم.

.

امتحان اول میانه،(همان که گفتم استادش سرزنشم می‌کند و یک بار هم آن درس را افتاده‌ام)یک‌شنبه برگزار شد و جواب‌های امتحان قرار بود تا شب آن روز بیاید که خب نیامد و از دل‌شوره قالب تهی کردم.فردایش هم نیامد و استاد خبر داد که کلاس سه شنبه برگزار نمی‌شود و جواب آزمون هم همان روز میاید.برای همین هم سه شنبه در خانه نماندم و بیرون رفتم.اول بی‌هدف رانندگی کردم اما بعد تصمیم گرفتم در کافه‌ای بنشینم و از سال نود و نه بنویسم.نزدیک به یک ساعت نوشتم و درست وقتی آخرین جمله را می‌نوشتم پیامی برای گوشی‌ام ارسال شد و دیدم که نتایج آزمون آمده است.و من خوشبختانه بهترین نمره‌ی کلاس را گرفتم و نمره‌ام هم بسیار عالی بود.خیلی خوشحال بودم که حداقل خیالم از بخشی از نمره‌ی پایان ترم راحت شد.حتی یکی از دوستانم از ترم گذشته که درس را قبول شده بود،متوجه شده بود که نمره‌ها آمده و بعد که نمره مرا دیده بود به من پیام داد و گفت:« گل کاشتی و آفرین.همین طور امتحانای بدی هم خوب بده تا بتونی مشتی بر دهن کسایی که اذییتت کردن بزنی.»

.

فردای آن روز با همان دوستم که پیام داده بود بیرون رفتیم.قرارمان در یکی از کافه‌های حوض‌دار تهران بود.از آن ها که عمارتی مقابلش بود و عظمتش آدمی که تازه به آنجا پا گذاشته بود،می‌گرفت.

شجریان هم مدام پخش می‌شد و به قولی موسیقی متن بود.انقدر با هم گپ زدیم و گفتیم و گفتیم و خندیدیم که گونه‌‌های من درد گرفته بود و نمی‌توانستم حرف بزنم.من که حرف زیادی برای گفتن نداشتم اما دوستم حرق‌های خیلی جالبی میزد.از اتفاقاتی که بین بچه‌های دانشگاه افتاده بود گفت،از اساتید،از رابطه‌ی خودش با بچه ها و ..راستش وقتی داشت صحبت می‌کرد،احساس کردم یک ملاقات ذهنی با خودم برقرار شده که خودم برگزار کنندش نبودم.دوستم از موفقیت‌های بچه‌ها هم می‌گفت و من داشتم به خودم در تمام اون لحظات فکر می‌کردم.راستش در نگاه اول خواستم از خودم خشمگین باشم،عاصی باشم و در اولین فرصت به حساب خودم برسم اما همه‌ی این افکار به دقیقه نکشید.بعد از یک دقیقه بارون زیبایی بارید.راستش یک آن حس کردم جه قدر خودم را دوست دارم.چه قدر سبک زندگی کردنم را دوست دارم و می‌خواهم همین شیوه زندگی را ادامه دهم.راستش سراسر شعف شدم یک آن.خواستم فرساد بزنم و بگم که چه قدر خودم را دوست دارم و شاید بیشتر از علاقه خود را تمام و کمال بخشیده‌ام.حس خیلی خوبی بود دیدار با دوستم.حقیقتاً بهترین دیداری بود که امسال داشتم و یکی از زیباترین روزهای نود و نه بود.ازش تشکر کردم.و دلم می‌خواست روم می‌شد و بهش می‌گفتم:«خوش به حالت.تو چه قدر خوبی و آدم کنارت لذت میبره.تو چه قدر حس زندگی داری و زندگی در تو جریان داره.»دلم می‌خواد بتونم در این زمینه الگو قرارش بدهم و بتوانم زندگی را در خودم به جریان بیندازم.

پ.ن:حافظ را باز کردم و گمان می‌کنید حافظ چه گفت؟:

«ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی»

 

 

 

 

 

 

سما نویس ۲۸ اسفند ۹۹ ، ۱۹:۲۲ ۱۶ ۱۴ ۲۷۱ شب‌های زمستان

نظرات (۱۶)

  • Aysan ~°
    پنجشنبه ۲۸ اسفند ۹۹ , ۱۹:۲۶

    دلم برای پست هاتون تنگ شده بود :")))

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۸ اسفند ۹۹، ۲۱:۰۰
       سپاس فراوون:))
  • Fatemeh Karimi
    پنجشنبه ۲۸ اسفند ۹۹ , ۲۰:۰۱

    وقتی حافظ انقدر قشنگ گفته من چی بگم دیگه...

    فقط میتونم بگم مثل همیشه دوست داشتنی نوشتی🥰

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۸ اسفند ۹۹، ۲۱:۰۰
      حافظ خستگی درآورد.
      ممنونم از تو که می‌خونی.مرسی از لطفت زیبا.
  • آقای آبی
    پنجشنبه ۲۸ اسفند ۹۹ , ۲۰:۱۴

    خوشحالم برات :))))) 

    اتفاقا امروز برای منم روز خیلی خوبی بود، حالا نه به خوبی تو ولی بازم راضیم...

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۸ اسفند ۹۹، ۲۱:۰۰
      خداروشکر.منم برات خوشحالم.
  • °○ ‌‌‌‌‌‌‌‌نرگس
    پنجشنبه ۲۸ اسفند ۹۹ , ۲۱:۰۱

    چقدر قشنگ :)))

     ان‌شاءالله از سال جدید تمام روزاتون همین‌قدر دوست‌داشتنی باشن :)

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۸ اسفند ۹۹، ۲۱:۳۴
      ممنونم نرگس جان:))))مرسی که خوندی و کامنت گداشتی.من هم برای تو همین آرزو رو میکنم عزیز.
  • فاطمه ‌‌‌‌
    پنجشنبه ۲۸ اسفند ۹۹ , ۲۱:۰۷

    چقدر چیزای عالی اتفاق افتاده، خدا رو شکر ^_^

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۸ اسفند ۹۹، ۲۱:۳۵
      ممنونممممممم.واقعاً خدا رو شکر.
  • آقای سین
    پنجشنبه ۲۸ اسفند ۹۹ , ۲۲:۱۷

    "چقدر سبک زندگی کردنم را دوست دارم"

    این حس خیلی حس نابیه ، قدرشو بدونین :)

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۸ اسفند ۹۹، ۲۳:۰۵
      ممنونم.راستش خیلی نقص و کم و کاستی دارم اما وقتی معاشرت میکنم و ادمهای دیگه رو می‌بینم منوجه میشم خیلی زندگیم رو دوست دارم:))))))
  • فآطم ..
    پنجشنبه ۲۸ اسفند ۹۹ , ۲۲:۳۵

    سما وقتی پستاتو میخونم دلم پر حال خوب میشه و نسبت به زندگیم انگیزه میگیرم 

    همیشه بنویس دختر :)

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۸ اسفند ۹۹، ۲۳:۰۵
      خیلی ممنونم از تو که می‌خونی من رو و افتخار میی.ایشالله همیشه انگیزه زندگی داشته باشی عزیزم.
      ممنونممم.
  • عین صاد
    جمعه ۲۹ اسفند ۹۹ , ۰۰:۵۴

    آدم از خوندن متن هات لذت میبره :))

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۹ اسفند ۹۹، ۰۸:۲۶
      وایییی خیلی خیلیی ممنونمم:))))
      مرسی از شما که می‌خونید.
  • معلوم الحال
    جمعه ۲۹ اسفند ۹۹ , ۱۳:۳۸

    سلام

    تبریک بابت نمره خوبتون توی امتحان و همچنین سال نوی جدید :)) امیدوارم که بهترین‌ها رو تجربه بکنید. 

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۹ اسفند ۹۹، ۱۴:۰۱
      سلاااام.
      خیلی خیلی ممنونم از شما:))))هم چنین بهترین‌ها رو برای شما آرزو می‌کنم.
  • RE GA
    جمعه ۲۹ اسفند ۹۹ , ۱۶:۲۹

    انشاالله همیشه خوب باشی 🌺🌺🌹🌹

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۹ اسفند ۹۹، ۱۸:۰۳
      ممنونم و هم چنین.
  • yekidie erf
    جمعه ۲۹ اسفند ۹۹ , ۱۸:۲۹

    از اون حس خوبا
    "مزه سیب سبز ترش"

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۹ اسفند ۹۹، ۱۸:۳۷
      به به.خب خدارو شکر:)
  • 🍃. Narges
    شنبه ۳۰ اسفند ۹۹ , ۱۵:۵۱

    وای چقدر عالیی که بهترین نمره را گرفتی واقعا یه مشت محکم دهن اون استاد بی فرهنگ و بی عقل بود:)

    با دوستای خوب بیرون رفتن واقعا عالییه . همیشه همینطور خوش و خرم باشی الهی:)

     

    و حافظ حقیقتا انگار برای حال و زمان و دل شعر میگه

    عیدتم مبارک سال جدید پراز اتفاقای قشنگ وخوب برات☺️💐🌹

    • author avatar
      سما نویس
      ۳۰ اسفند ۹۹، ۲۳:۲۲
      خیلییییی خیلیییی ممنون نرگس عزیز.من هم برای تو بهترین ها رو آرزو می‌کنم.
  • akane kim
    يكشنبه ۱ فروردين ۰۰ , ۱۶:۵۹

    متنت خیلی احساس خوبی بهم داد!

    واقعا گاهی بعضی ادم ها میان توی روند زندگی اروم ما و سعی میکنن بهم بریزنش

    اما شما با اون نمره ی عالی بهش غلبه کردی!

    امیدوارم همیشه همینقدر پرانرژی باشی🧡

    • author avatar
      سما نویس
      ۴ فروردين ۰۰، ۰۰:۰۱
      خیلی خوشحالم.ممنونم ازت که خوندی و مرسی بابت انرژی مثبتت.
  • محسن رحمانی
    چهارشنبه ۴ فروردين ۰۰ , ۲۳:۰۳

    سلام نوروزتان مبارک . سال خوبی داشته باشید.

    • author avatar
      سما نویس
      ۵ فروردين ۰۰، ۱۱:۳۲
      سلام.ممنونم.نوروز بر شما هم مبارک.سال خوبی رو براتون آرزومندم.
  • چرنوبیل ○●
    پنجشنبه ۵ فروردين ۰۰ , ۱۷:۲۹

    آفرین

    پایان ترم رو هم گل بکار تا به خدمت جناب استاد برسیم!

    • author avatar
      سما نویس
      ۵ فروردين ۰۰، ۱۸:۴۷
      :)))))))))))))))))))))تشکر.ایشالله ایشالله.
  • لادن --
    دوشنبه ۹ فروردين ۰۰ , ۱۳:۴۲

    چقدر انتخاب عنوان پست‌هات خوبه. بعد از مدتی اومدم وبلاگت و دوست دارم همه پست‌های اخیرت رو بخونم. :)

     

     

    سال نو مبارک دوست عزیز 

    • author avatar
      سما نویس
      ۹ فروردين ۰۰، ۱۵:۳۱
      به من لطف داری خیلی ممنون.سال نو شما هم مبارک باشه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

آماده برای سفر روحی.برای پرواز،برای اوج گرفتن،برای تلاش،برای«رسیدن».برای شکست خوردن و از نو بلند شدن و شروع کردن،برای پذیرفتن خلاهای روحی،برای زشتی ها و زیبایی های دنیوی.برای یکی شدن با خدا.