a بایگانی اسفند ۱۴۰۲ :: از بندگی زمانه آزاد تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
به زودی حالمان خوب می‌شود.


۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

در ستایش شما،در ستایش شما شش نفر که بهترین روزهای چهارصد و دو کنار شما سپری شد.در ستایش شما شش نفر که احساس امنیت را کنارتان تجربه کردم،در ستایش شما شش نفر که کنارتان بعد از مدت‌ها از ته دل خندیدم و از یاد بردم که تابستان بر من چه گذشت.در ستایش شما شش نفر که کنارتان ورژن اصلی خودم بودم بدون آنکه ترسی از قضاوت داشته باشم.در ستایش شما شش نفر که در دورانی که کنار شما بودم،دارو را به حداقل ممکن رساندم.

در ستایش  آقای «ب» که از اعتماد به ایشان پشیمان نشدم،در ستایش آقای «ب» که  بهترین ورژن یک رئیس برای یک فرد تازه کار بودند،در ستایش آقای «ب» که به من و «ف»  شخصیت کاری دادند.در ستایش آقای «ب» که وقتی برای من مشکلی پیش آمد،بی‌تفاوت نبودند و حضورشان برای من دلگرم کننده بود.در ستایش آقای «ب» که وقتی اولین بار مشکلم را بهشان گفتم تا مدت ها احساس می کردم یک برادر بزرگ تر حامی دارم،در ستایش آقای «ب» که وقتی دیگر رئیس مستقیم من نبودند،دست و دلم به کار نمی‌رفت.

در ستایش خانم «کاف» که بی‌نهایت به ما کمک می‌کردند،در ستایش خانم «کاف»که با من و «ف» از در دوستی وارد شدند و امروز دوست عزیز ما دو نفر هستند.در ستایش ایشان که بعضی شب‌ها در آن گروه سه نفره،طولانی مدت با هم گپ زدیم و از ماوقع برای هم گفتیم.در ستایش خانم «کاف»که بعد از سرکار، در مترو،یک گوشه می ایستادیم و ساعت ها بدون توجه به گذر زمان از اتفاقات روز و احساس‌مان نسبت به ماجراها می‌گفتیم و سه تایی بلند بلند می‌خندیدیم.

در ستایش آقای«میم»برای حس امنیتی که منتقل کردند،برای خنداندن ما،برای زمانهایی که ما صبر می‌کردیم تا در کنار ایشان نهار بخوریم و بهترین نیم‌ساعت‌ روزمان بود.در ستایش ایشان که وقتی برای کار بیرون می‌رفتند،جای خالی شان احساس می‌شد.در ستایش معرفت آقای میم که مثال زدنی‌ست.در ستایش آقای «میم» که همه جا ذکر خیرشان است.

در ستایش آقای «خ» که در مورد اتفاقات ناخوشایند کاری‌ام بیش از همه با ایشان صحبت کردم،در ستایش ایشان که بعد از معاشرت های‌مان احساس کردم فرد عزیزی در این مجموعه هست که  می‌توانم بهترین راهنمایی ها را از ایشان بگیرم.در ستایش ایشان که اخلاق مدار بودند و در بدترین شرایط،بدگویی آدمها را نمی‌کردند و احترام همه را حفظ می‌کردند.در ستایش ایشان که هر وقت در کارم به سوال و مشکلی بر می‌خوردم با آغوش باز پذیرای سوالات من بودند.

در ستایش آقای «جیم»که اولین کسی بودند که در کارم ازشان یاد گرفتم.در ستایش آقای «جیم»که من و «ف» بی نهایت‌ دوست شان داشتیم و ازشان با اشتیاق یاد می گرفتیم،در ستایش آقای «جیم»که باعث شدند من عاشق کارم در رشته ای بشوم که هیچ وقت حتی فکرش را هم نمی کردم انقدر دوستش داشته باشم.در ستایش آقای «جیم»که باعث شدند در آن دو ماه روزها با انگیزه از خواب بلند شوم.

در ستایش آقای «صاد» عزیز که  افتخار خودم می‌دانم که در اولین تجربه کاری‌ام در جایی کار کرده‌ام که ایشان مدیر من بودند،در ستایش این عزیز بزرگوار که محبوب دل هاست و کسی جز خیر از ایشان چیزی ندیده.در ستایش ایشان که بین نیروی تازه کار و باسابقه فرقی قائل نبودند و با همه یکسان برخورد می‌کردند،در ستایش ایشان که آرزو می‌کنم تا زمانی که در این رشته مشغول به کار هستم با تیم ایشان کار کنم.در ستایش ایشان که وقتی فکر می کنم چه قدر حرفه‌ای با من و «ف» برخورد کردند،اشکی می شوم.

روزهایی که در کنار این آدمها سپری شد،هدیه ای از جانب خدا برای فراموش کردن روزهای تلخ تابستان بود.روزهایی که تا صبح بیدار به سقف اتاق خیره بودم و نمی دانستم چه بر سرم آورده‌اند.روزهایی که راهی برای فرار از تهمتی که به من زده بودند،نداشتم و بدون آنکه واکنشی نشان بدهم،همه چیز را به خدا سپردم.همه چیز را به خدا سپردم و بعد از مدت خیلی کمی این آدمهای عزیز سر راهم قرار گرفتند.اینکه شنیدیم خوشبختی فاصله ی بین دو بدبختی هست،خیلی درسته.اون اتاق بزرگ شیشه ای،با شش تا میز و صندلی رو به روی هم با نور زیادی که نیمه‌های روز تا وسط اتاق می‌تابید،خوشبختی زندگی من بود که قبل و بعدش اتفاقات تلخ و سخت زیادی رخ داد.

 

 


سما نویس ۰۲-۱۲-۲۹ ۴ ۵ ۱۲۸

سما نویس ۰۲-۱۲-۲۹ ۴ ۵ ۱۲۸


میون بدو بدوهای زندگی مچ خودم رو گرفتم و به خودم قول دادم که از این به بعد هیچ کاری رو به زور به خودم تحمیل نکنم.به خودم آرامش و اطمینان بدم که قرار نیست کاری رو به  اجبار انجام بده و هر کاری که از این به بعد انجام میده فقط برای این هست که خودش دوست داره و از انجام اون کار لذت می‌بره.همه چیز فقط برای این هست که سما آرامش بیشتری داشته باشه و به غایتش نزدیک‌تر بشه.

دوستت دارم سما.

پ.ن:به زودی بیشتر می‌نویسم.

پ.ن2:هنوز کسی اینجا رو می‌خونه؟


سما نویس ۰۲-۱۲-۱۷ ۶ ۸ ۱۴۷

سما نویس ۰۲-۱۲-۱۷ ۶ ۸ ۱۴۷


آماده برای سفر روحی.برای پرواز،برای اوج گرفتن،برای تلاش،برای«رسیدن».برای شکست خوردن و از نو بلند شدن و شروع کردن،برای پذیرفتن خلاهای روحی،برای زشتی ها و زیبایی های دنیوی.برای یکی شدن با خدا.