a 24:ترکیبی از امید و شاید ناامیدی :: از بندگی زمانه آزاد تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
به زودی حالمان خوب می‌شود.


بعضی روزها از خواب بلند میشی و می‌بینی بدون اینکه کار خاصی کرده باشی،امید تو دلت جوونه زده.به خودت میای و می‌بینی سیلی از افکار رنگی به ذهنت هجوم آوردن.می‌بینی پر از ایده‌های قشنگی تا این زندگی رو برای خودت قابل تحمل بکنی.می‌بینی زندگی اونقدر ها هم که تو فکر می‌کردی جدی نیست.آره رفیق تو یک روز از خواب بلند میشی و می‌بینی زندگی یک شوخیه که خدا با بنده‌هاش کرده. فقط باید مواظب باشی که این شوخی رو برای خودت خیلی جدیش نکنی و به راحتی از کنارش بگذری.یک روز از خواب بلند میشی و می‌بینی در حق خودت ظلم کردی.به خودت میای و می‌بینی چه روزهایی رو که از دست ندادی.می‌بینی چه‌قدر چشم‌هات رو روی زیبایی‌ها بسته بودی و «تاریکی»رو انتخاب کرده بودی.یک روز از خواب بلند می‌شی و می‌بینی کسی که انگار سال‌های سال با تو زندگی کرده اما تو اون رو نمی‌شناسیش،داره بهت میگه:«بلند شو و بساز.بلند شو و جهانی که دوست داری رو با دست‌های خودت بساز.من بهت کمک می‌کنم،من اینجام که به تو کمک کنم.»

رفیق اون صدا شاید همون راوی درونت باشه که از تمام احوال و افکار تو آگاهی داره و بعد از چندین سال زندگی با تو ازت می‌خواد به حرفاش گوش کنی و همراهیش کنی.من بهت می‌گم که لحظه‌ای درنگ نکن.بلند شو و همون لحظه مشغول به کاری شو که شب‌ها آرزو می‌کنی در اون زمینه به جایگاهی برسی.بلند شو حتی اگر مثل من خسته‌ای،حتی اگر ناامیدی،حتی اگر فکر می‌کنی صدات رو کسی نمی‌شنوه یا کسی چهرت رو نمی‌بینه.بلند شو و صدای راوی درونت رو بشنو.می‌دونی روزهای خیلی تلخی رو پشت سر می‌گذاریم.انگار دعای هیچ کس به آسمون نمی‌رسه،انگار تمام اتفاقات خوب طلسم شدن،انگار ما در تاریک‌ترین روزهای تاریخ به این دنیا اومدیم.انگار زندانی شدیم تو این قفس اما من می‌ترسم از روزی که متوجه شیم از دل همین تاریکی‌ها می‌تونستیم روزهای روشنی رو بسازیم و از خودمون دریغ کردیم.می‌ترسم از روزی که به خودمون بگیم کاش قدر همین روزهای تاریک رو می‌دونستیم و دلمون بخواد زمان برگرده تا بتونیم دوباره بسازیم.

می‌دونم سخته که ازت بخوام با پاهای ناتوانت بلند شی،اما شروع کن.از هرجا که هستی و ایستادی شروع کن.شاید اتفاقات خوب منتظر تلاش ما هستن،شاید به زودی سر و کلشون پیدا بشه.

پ.ن:خدایا ایمانم ضعیف شده،ازت کمی دل‌خورم و برای همین هم از دست خودم ناراحتم.خدایا کمی هم هوای ما و دعاهامون رو داشته باش.خدایا هوای دعاهای مادرامون رو داشته باش.خدایا معجزه کن.خدایا روی خوش بهمون نشون بده.

پ.ن:شاید این متن دور از من باشه.دلم می‌خواست غمگین بنویسم اما خودم رو  به سختی کنترل کردم.

سما نویس ۱۶ بهمن ۹۹ ، ۱۳:۴۶ ۱۰ ۱۵ ۵۶۰ شب‌های زمستان

نظرات (۱۰)

  • پسر کُر
    پنجشنبه ۱۶ بهمن ۹۹ , ۱۳:۵۹

    گاهی باید گفت خدایا شکرت

  • هومن م
    پنجشنبه ۱۶ بهمن ۹۹ , ۱۳:۵۹

    دقیقا، خیلی وقتا از بس به آینده فکر می کنیم و یه نقطه ی دور رو متصور میشیم، کاملا زمان حال و روزایی که  میگذرن رو فراموش می کنیم، حتی انگار براشون ارزشی قائل نمیشیم، به امید آینده ی بهتر نادیده شون می گیریم. من حس می کنم فرق کودکی و بزرگسالی هم توی همینه، توی کودکی نقطه دوری توی آینده نیست، فقط زمان حال  و اهمیت دادن به حاله.به خاطر همین هم زندگی توی کودکی زیبا تره و هم زمان آهسته تر می گذره.

    • author avatar
      سما نویس
      ۱۶ بهمن ۹۹، ۱۶:۳۱
      کاش فراموش نکنیم و بسازیم.
  • NargeSs :)
    پنجشنبه ۱۶ بهمن ۹۹ , ۱۴:۲۵

    چقدر به همچین پستی و همچین حرف‌هایی نیاز داشتم :)))

    • author avatar
      سما نویس
      ۱۶ بهمن ۹۹، ۱۶:۲۶
      خدارو شکر که خدا تو سرم انداخت که بنویسمش.
  • RE GA
    پنجشنبه ۱۶ بهمن ۹۹ , ۱۴:۲۹

    ان شاالله هر روز زندگیت با همین احساس ناب از خواب بیدار بشی

    • author avatar
      سما نویس
      ۱۶ بهمن ۹۹، ۱۶:۲۶
      تشکرات فراوان.
  • aramm 0_0
    پنجشنبه ۱۶ بهمن ۹۹ , ۱۴:۴۵

    میتونم پیوندش کنم؟ =)))))))

  • Fatemeh Karimi
    پنجشنبه ۱۶ بهمن ۹۹ , ۱۵:۲۳

    حتی اگه از ته دلت هم نبوده باشه بازم سبکت کرده :)

    خیلی دوست داشتنی بود جانم :)

    • author avatar
      سما نویس
      ۱۶ بهمن ۹۹، ۱۶:۲۶
      مرسی فاطمه.ندیدمت تا الان اما دوستت دارم.:)
  • آقای آبی
    پنجشنبه ۱۶ بهمن ۹۹ , ۱۶:۰۶

     این روزها، این احساس ها خیلی خیلی خوبن... حتی اگه دائمی نباشن ولی به قول دوستی باید قدرشون رو بدونیم، به این فکر نکنیم که این ها کمه. رفتنین بلکه بگیم یه قطره، یه روز، یه لبخند، یه مهربونیه کوچیک، یه دوست خوب، یه احساس خوب میتونه انرژیمون باشه. این ها دارییهای ما هستند میرن تو ترازنامه، دائمین برخلاف باخت ها و شکست ها و بردها که موقتن و میرن تو صورت سود و زیان...

    مرسی از نوشته پر از انرژی مثبتت تا باشه از این با حس خوب بیدار شدن ها و با خودمون رفیق بودن ها... و حتی رفیق خوب داشتن ها... 

    • author avatar
      سما نویس
      ۱۶ بهمن ۹۹، ۱۶:۲۵
      آقای آبی خیلی ممنونم.
      ما محتاج این اتفاقات خوب هستیم:)
      از حسابداری نگو که دارم باهاش آشتی می‌کنم.
  • Amir chaqamirza
    پنجشنبه ۱۶ بهمن ۹۹ , ۱۶:۵۱

    سلام سلام سلام

    خیلی خیلی خوب گفتین....  :)

    میشه امید ر پیدا کرد،حتی در تاریک ترین نقاط،باید نوری روشن نگه، داشته شود‌.‌..  :)

    • author avatar
      سما نویس
      ۱۶ بهمن ۹۹، ۱۷:۲۸
      سلام به شما)
      خیلی ممنونممممم:))
  • یاسمن گلی:)
    پنجشنبه ۱۶ بهمن ۹۹ , ۱۷:۱۶

    خیلی نوشته ات پر از احساس خوب و انرژی مثبت بود :)) ممنونم ازت 

    • author avatar
      سما نویس
      ۱۶ بهمن ۹۹، ۱۷:۲۸
      خیلی ممنون از تو که خوندیش.
  • Fatemeh Karimi
    پنجشنبه ۱۶ بهمن ۹۹ , ۱۸:۵۹

    قربونت عزیز جانم :))

    از خوبی و دل صافته😍🥰

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

آماده برای سفر روحی.برای پرواز،برای اوج گرفتن،برای تلاش،برای«رسیدن».برای شکست خوردن و از نو بلند شدن و شروع کردن،برای پذیرفتن خلاهای روحی،برای زشتی ها و زیبایی های دنیوی.برای یکی شدن با خدا.