a 20:خودت را در آغوش بگیر. :: از بندگی زمانه آزاد تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
به زودی حالمان خوب می‌شود.


هفته‌ی آینده با مرکز مشاوره‌ی دانشگاه تماس می‌گیرم و  وقت مشاوره تنظیم می‌کنم.دکتر«سین»پارسال بهم پیشنهاد داد که برم مشاوره و اجازه ندم افسردگیم پیشرفت بکنه اما من گوش نکردم و روز به روز حالم بدتر شد.روزهایی که مشکلاتم رو،عواطفم رو سرکوب می‌کردم و به ظاهر حالم بهتر بود فکر می‌کردم درمان شدم اما من فقط توهم درمان زده بودم و هیچ چیزی در وجود من،افکار من،عواطف من تغییر نکرده بود و با یک اتفاق کوچیک همه چیز بهم می‌خورد و من دوباره ناامید می‌شدم.این بار تصمیم گرفتم به صورت جدی برای حال خوبم تلاش کنم و بسازم هر چیزی که تا امروز خراب کرده بودم یا اصلاً شروع به ساختنش نکردم.

مشکلات زیادن،همیشه بودن.اما این بار زنگ هشدار در من به صدا دراومده،صدایی تو سرم می‌پیچه و مدام بهم می‌گه«اگر الان دست به کار نشی و خودت رو از باتلاقی که توش فرو رفتی نجات ندی،شاید دیگه هیچ وقت نتونی به اندازه‌ی الان که سنت کمه به خودت کمک کنی.»

وقتی کنکور دادم و وارد دانشگاه شدم انگار بخش دوست‌داشتنی وجودم رو تو دبیرستان جا گذاشتم.اعتماد به نفسم کامل از بین رفت،حواس پرتی گرفتم و تمرکزم رو از دست دادم،افت شدید تحصیلی پیدا کردم و از قبل هم منزوی ‌تر شدم.وقتی با دوستای دوران دبیرستانم صحبت می‌کنم و بهشون می‌گم با وجود تلاش‌هایی که می‌کنم اما هیچ کدوم از امتحاناتم رو خوب نمی‌دم،بهم می‌خندن و می‌گن دروغ میگی و داری الکی به خودت سخت می‌گیری چون از من تصور همون دختر تلاشگر دوران دبیرستان رو دارن که درس می‌خوند،شاگرد اول بود،کتاب میخوند،درباره‌ی اهدافش صحبت می‌کرد و همیشه امیدوار و شاد بود.هیچ کدومشون چیزی که الان هستم رو باور نمی‌کنن،باور نمی‌کنن که من دارم«پسرفت»می‌کنم و از من توقع دارن مثل همون موقع‌ها باانرژی و انگیزه باشم اما واقعیت اینه که پاهام توان و رمقی ندارن و سخت شده بلند شدن و دویدن،خیلی سخت.

لیستی از کارهایی که حالم رو خوب می‌کنه نوشتم و به خودم قول دادم که توی این سه هفته پیگیرشون باشم و همین رویه رو برای زندگی ادامه بدم.اضافه کردن کارها و فعالیت‌های مورد علاقه به روزمره مثل اضافه کردن ادویه به غذا می‌مونه،خوش طعم و بو می‌کنه غذای زندگی‌رو.غذای زندگی من از بی‌مزگی تلخ شده و زده زیر دلم و خودش رو به در و دیوار می‌کوبه تا بهم نشون بده که باید رویم رو عوض کنم.غصه خوردن رو کنار بگذارم،یک بار برای همیشه برای غم‌هام عزاداری کنم و بعد دیگه بهشون فکر نکنم.گریه کنم و بعد اشک‌هام رو پاک کنم و از نو شروع کنم،رویه رو تغییر بدم و نذارم افسردگی تو وجودم بمونه و ریشه کنه.من قطع می‌کنم این ریشه رو.منتظر معجزه نمی‌مونم و حرکت می‌کنم،معجزه اگر وجود داشته باشه تو مسیر هست و اول راهی خبری از کادو نیست.پس وقت بلند شدنه،فراموش کردن و گذشتن.می‌دونم خیلی سختی داره،می‌دونم کلی ترس هست که باید باهاشون مقابله کنم اما الان فقط دلم می‌خواد شروع کنم و بسازم.

پ.ن:خودم رو در آغوش گرفتم و بابت تمام کارهای بدی که کردم،ازش معذرت خواستم و بهش قول دادم که اوضاع رو بهتر کنم.

پ.ن:نمی‌خوای تو هم خودت رو بغل کنی و به خودت قول بدی که شروع می‌کنی؟

پ.ن:محبوبم،اولین قدمم برای پیدا کردن حال خوب،فراموش کردن توست.

 

 

 

سما نویس ۲۲ دی ۹۹ ، ۲۲:۱۳ ۹ ۱۲ ۳۷۳

نظرات (۹)

  • NargeSs :)
    دوشنبه ۲۲ دی ۹۹ , ۲۲:۲۶

    درد روزم را به شب می‌افکنم ز آشفتگی

    کار دی را از پریشانی به فردا می‌کشم ...

     

    ایشالا موفق بشید و حال دلتون خوب :))

    مام باید شروع کنیم خودمونو بغل کنیم :))

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۳ دی ۹۹، ۱۲:۴۶
      مرسی برای انرژی +.مچکرممممم:)شعر هم خیلی زیبا بود:)
  • آقای آبی
    دوشنبه ۲۲ دی ۹۹ , ۲۲:۳۸

    چه تصمیم خوبی، منم یه لیست شکرگزاری درست کردم. یه لیست آرزو 

    یه روتین روزانه... که خیلی سادست مثل ورزش، درس، زبان و..  ولی باعث میشه افسرده نباشم. 

    پ. ن چند روزه بغلش کردم و حالم خوبه ولی قول میدم ادامه بدم....

    ای کاش محبوب داشتم تا فراموشش کنم فک کنم دو سر قیفم تنگه... 

    مفهوم پستت شبیه آهنگ جهان فاسد مردم چاووشیه... 

     

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۳ دی ۹۹، ۱۲:۴۵
      آقا همین که محبوب نداری یعنی نصف راه رو جلویی.فراموش کردن خیلی سخته.پس همینم به لیست شکرگزاریت اضافه کن.
      ورزش خیلی موثره.منم می‌خوام شروع کنم:)ایشالله ادامه بدی:)شاد باشی همیشه.
  • aramm 0_0
    سه شنبه ۲۳ دی ۹۹ , ۰۷:۴۰

    نکته خوب و خفن ماجرا که واقعا لبخند رو لبم اورد اینجاست که خودت هم میخوای که خوب بشی و روزای بهتر بیاد. این خیلی خوبه:) انفعال و عادت  و درجا زدن ادمو میپوسونه 

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۳ دی ۹۹، ۱۲:۴۰
      خوشحالم که تو این متنی که رخوت سایه انداخته بود،لبخند زدی.مرسی برای انرژی+:)
  • محمد منتصری
    سه شنبه ۲۳ دی ۹۹ , ۱۱:۰۴

    به قول سهراب دیگران را هم غم هست به دل. غم من لیک غمی غمناک است

    قبول دارم که دوران جوریه که اون آرامش دیگه وجود نداره. هر چند من هیچ وقت تو زندگیم دنبال آرامش و آسایش نیستم. و به قول انیشتین به نظرم این دوتا اهداف گوسفنداست که می خوان همه چیز روتین و آروم باشه. و چیزی هست که تو دنیا وجود نداره

    ولی به نظرم ما داریم زیادی زندگی رو سخت میگیریم. یعنی زندگی سخت هست. ما هم خیلی جدی ترش میگیریم و همین حال ما رو بد می کنه. این دو روز واقعا ارزش حال بد رو نداره. باید به سختی های زندگی هم گاهی خندید. به تلخی هاش. همه ی ما داریم. اما گاهی دیگران سختی هاشونو اصلا به زبون نمیارن و در جمع خوشحال بنظر می رسند. اونا ها راه های دیگه ای رو امتاحن می کنند. حقیقتا من هروقت اعصابم خرد میشه یا ناراحت و غمگین و خشمگین میشم. به سه چیز پناه میبرم. خدا. جمع های دوستانه که حرف های مثبت و خاطرات شیرین دارند. و البته نوشتن. این سه چیز مسکن هستند. سعی می کنم از آدمهایی که همیشه بار منفی به آدم میدن دوری کنم. البته نه رفیقام که خب رفیق در لذت و سختی باید کنار هم باشن. و خدا هم که همیشه آرامش بخشه و نوشتن هم که تاثیر خاص خودشو داره

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۳ دی ۹۹، ۱۲:۳۷
      من هم مسکن شماره‌ی اول و سومی که گفتید رو دارم.بعد از خدا،نوشتن آرومم می‌کنه و برام حکم روان درمانگر رو داره.آروم میشم باهاش و کلی ایده به ذهنم میرسه.راستش دنبال آرامش بودن به این معنا نیست که دنبال زندگی روتین باشیم چون آرامش و آسایش باهم خیلی فرق می‌کنن.من دنبال آرامشم.وقتی میگم دنبال آرامشم یعنی با هر اتفاقی که تو زندگی میفته سعی میکنم کنار بیام و بپذیرم و بتونم باهاش مقابله کنم.همین:)
      قدر دوستاتونم بدونید واقعاً.دوست دلسوز خیلی نعمته.
  • امیر
    سه شنبه ۲۳ دی ۹۹ , ۱۳:۱۱

    خداییش هرچه قدر پست قبلی حال‌گیر بود این پست امیدوارکننده است. :) 

    موج تبریکات رو روانه کردم به سمتتون =)

    کوهِ سنگین رفتن و برف‌بازی خداییش معجزه است. کلاً پیشنهاد من طبیعته =)) 

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۳ دی ۹۹، ۱۵:۲۷
      کوه رو خیلی‌ها پیشنهاد دادن.
      ممنونممم از محبتتون.تشکرات فراوان.
  • محمد منتصری
    سه شنبه ۲۳ دی ۹۹ , ۱۹:۰۶

    کاملا درست.

    البته دوست خوب پیدا میشه. و فکر میکنم تاثیر زیادی داره

  • سرکار علیه
    سه شنبه ۲۳ دی ۹۹ , ۲۱:۰۰

    همینکه بابت کارهای اشتباهت و سختی هات یه بار گریه کنی و عزاداری کنی، خیلی کمک کننده است قول میدم :)

  • Honey Bunch
    چهارشنبه ۲۴ دی ۹۹ , ۱۲:۱۱

    منم خیلی وقته حالم اصلا خوب نیست . اتفاقا امروز وقت مشاوره دارم . تاحالا پیش روانشناس نرفتم.

    امیدوارم حالتون خیلی زود ، خوب خوب خوب بشه =)

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۴ دی ۹۹، ۱۳:۴۰
      ممنونم.ایشالله برای شما هم همه چیز خوب پیش بره))))
  • کنتس 007
    شنبه ۲۷ دی ۹۹ , ۲۰:۰۹

    موزیک گوش کردن به من خیلی امید میداد چون وقتی اهنگ گوش میدادم و راجع به رویاهام خیالبافی میکردم حس زندگی و زنده بودن بهم میداد...امیدوارم همیشه موفق باشی و لبخند به لب...

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۷ دی ۹۹، ۲۱:۳۲
      بلی موزیک هم پیشنهاد خوبیه.مرسی ازت:)
      هم چنین تو:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

آماده برای سفر روحی.برای پرواز،برای اوج گرفتن،برای تلاش،برای«رسیدن».برای شکست خوردن و از نو بلند شدن و شروع کردن،برای پذیرفتن خلاهای روحی،برای زشتی ها و زیبایی های دنیوی.برای یکی شدن با خدا.