a 16:یک جرئه آرامش :: از بندگی زمانه آزاد تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
به زودی حالمان خوب می‌شود.


وقتی از سرما دندون‌هامون به هم می‌خورد و کوله پشتی های سنگین‌مون رو مجبور بودیم از سه طبقه بالا ببریم و استرس امتحانای کلاسی خانم«ف»رو داشتیم که هر دفعه بیشتر از دفعه‌ی قبل غافلگیر‌مون می‌کرد،تنها پناه‌گاه ‌مون نمازخونه‌ی مدرسه بود.دهه‌ی اول محرم خیلی‌هامون به شوق نماز‌خونه به مدرسه می‌اومدیم.نمازخونه از جمعیت پر می‌شد بدون اینکه حتی یک نفر کسی رو مجبور به حضور بکنه.همه‌ی بچه‌ها از روی عشق می‌اومدن دور هم می‌نشستن و سعی می‌کردن تا قبل از اینکه زنگ بخوره،با هم زیارت عاشورا بخونن.دور هم‌ جمع می‌شدیم و از ته قلب‌مون امام حسین رو صدا می‌زدیم.بعد یکی از بچه‌ها که صدای خوبی داشت،نوحه‌ای قدیمی رو می‌خوند و ما باهاش تکرار می‌کردیم.آخر سر هم همگی بلند می‌شدیم و دستامون رو به سوی آسمون می‌بردیم و با هم دعا می‌کردیم.اول همه‌ی دعاها بعد از سلامتی تک‌تک اعضای مدرسه و خانواده‌هاشون،دعا برای موفقیت کنکوری‌هامون بود.همیشه می‌گفتیم خدایا خستگی رو تو تن بچه‌هامون نذار.همیشه برایِ موفقیت‌‌شون دعا می‌کردیم.بعد هم که محفل‌مون تموم می‌شد،هر کسی کوله پشتیش رو برمی‌داشت و از نمازخونه خارج می‌شد.وقتی دنبال لنگه‌کفش‌هامون بودیم تا زودتر بپوشیم و بریم سر کلاس،خانم «صاد»دنبال‌مون می‌اومد که مبادا یادمون بره شیرکاکائو‌ی داغی که صبح یکی از مامان‌ها زحمتش رو کشیده بود،برنداریم.اون شیرکاکائوها مزه‌ی بهشت می‌داد.اون محرم‌های مدرسه‌مون مزه‌ی بهشت می‌داد.اصلاً انگار تو همون روزها بود که من یک دل نه صد دل عاشق امام حسین شدم.حاجتم هم تو همون نمازخونه‌ی مدرسه گرفتم.وقتایی که دست‌مون رو روی قلب‌مون می‌ذاشتیم و یک‌صدا امام حسین رو صدا می‌زدیم،همون لحظه‌ که یک‌قطره اشک از گوشه‌ی چشمم افتاد.آره من تو همین لحظات بود که حاجتم رو گرفتم و تاابد مدیون‌ امام حسین می‌مونم.

آقای «دال»،دبیر دینی‌مون همیشه می‌گفت:«آخه من نمی‌دونم نماز ‌خونه یک مدرسه چی داره که آدم دلش نمی‌خواد ازش بره بیرون.عجیبه اصلاً انرژی این‌جا.خیلی عجیب.»

پ.ن:من انسان مذهبی نیستم.من فقط خیلی عاشق«امام حسین»هستم،خیلی زیاد.

سما نویس ۰۵ دی ۹۹ ، ۱۶:۴۵ ۶ ۱۰ ۱۹۲

نظرات (۶)

  • lady unicorn
    جمعه ۵ دی ۹۹ , ۱۶:۵۹

    چه قدر روح نواز بود

  • عین صاد
    جمعه ۵ دی ۹۹ , ۲۱:۳۰

    خیلی قشنگ بود.

  • یاسمن گلی:)
    شنبه ۶ دی ۹۹ , ۰۸:۲۸

    خیلی قشنگ بود :)

    خودت نوشتی؟ 

    • author avatar
      سما نویس
      ۶ دی ۹۹، ۰۹:۲۶
      مچکرم ازت:)
      اگر متنی از خودم نباشه حتماً اسم نویسنده متن رو ذکر می‌کنم.
  • لادن --
    شنبه ۶ دی ۹۹ , ۱۰:۱۲

    التماس دعا دوست خوش قلبم

    • author avatar
      سما نویس
      ۶ دی ۹۹، ۱۱:۲۰
      محتاجیم به دعا.مچکرممممم❤❤
  • Amir chaqamirza
    چهارشنبه ۱۰ دی ۹۹ , ۱۵:۲۱

    سلام سلام سلام

    چه دلپذیر نوشتید.   :)

    • author avatar
      سما نویس
      ۱۰ دی ۹۹، ۱۹:۳۶
      سلام به شما:)
      خیلی ممنون از شما که خوندید.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

آماده برای سفر روحی.برای پرواز،برای اوج گرفتن،برای تلاش،برای«رسیدن».برای شکست خوردن و از نو بلند شدن و شروع کردن،برای پذیرفتن خلاهای روحی،برای زشتی ها و زیبایی های دنیوی.برای یکی شدن با خدا.