a 5:حکایت دریاست زندگی. :: از بندگی زمانه آزاد تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
به زودی حالمان خوب می‌شود.


به قول «شمس لنگرودی»زندگی حکایت دریاست.گاهی خوشی و گاهی ناخوشی.

این روزها خیلی عجیب می‌گذرن،خیلی.یک روز بی‌نهایت بدون هیچ دلیل مبرهنی شادم و یک روز به هزار و یک دلیل ریز و درشت بی‌نهایت غمگین.انگار تمام غم عالم تو دلم رسوخ کرده باشه.با کوچک ترین اتفاقی می‌زنم زیر گریه و ساعت‌ها برای خودم گریه می‌کنم.لحظه‌ای انقدر امیدوارم که می‌خوام تا قله برم و گاهی انقدر ناامیدم که هیج دلیلی برای ادامه دادن نمی‌بینم و میلم رو به تمام کار‌هایی که ماقبل از این مشتاق‌شون بودم از دست می‌دم.

.

دوست دارم کلاس‌ها از ترم بعد دیگه مجازی نباشن با اینکه تو دانشگاه با کسی معاشرت ندارم اما دلم برایِ تنهاییم تو شهیدبهشتی تنگ شده..حداقل اتفاقِ خوشایند این بود که هرروز مجبور بودم از خونه بیرون برم،آدم‌هایِ زیادی رو تو مسیر و دانشگاه ببینم.ادیدن آدم‌ها خیلی به من کمک می‌کنن،خیلی.وقتی لبخندِ آد‌م‌ها رو تو مترو می‌دیدم،ناخودآگاه میل به زندگیم بیشتر می‌شد و وقتی قیافه‌هایِ در‌هم‌شون رو می‌دیدم،روزم رو از دست می‌دادم.اما روزها سخت می‌گذرن و معاشرتم خلاصه می‌شه به خانوادم و پرتو...واقعاً از روزهایی که می‌گذرن،بویِ زندگی میاد؟؟

 

پ.ن1:به اندکی «شور زندگی»جهت دوام آوردن نیازمندم.

پ.ن2:شهید بهشتی عزیزم دلم برایت کوچک‌ترین واحد اندازه‌گیری شده.امیدوارم زمستون 99 رو با تو سپری کنم.

 

 

سما نویس ۱۹ آبان ۹۹ ، ۱۰:۱۹ ۰ ۲ ۱۲۱

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

آماده برای سفر روحی.برای پرواز،برای اوج گرفتن،برای تلاش،برای«رسیدن».برای شکست خوردن و از نو بلند شدن و شروع کردن،برای پذیرفتن خلاهای روحی،برای زشتی ها و زیبایی های دنیوی.برای یکی شدن با خدا.