a 56:آنچه گذشت. :: از بندگی زمانه آزاد تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
به زودی حالمان خوب می‌شود.


این روزها در حال کمک کردن به خودم هستم..تمام تلاشم رو دارم می‌کنم تا بتونم خودم رو به خودم برگردونم...ویولونم جای خیلی سختی رسیده.الان یک هفتست که دارم شب و روز تمرین میکنم و تونستم فقط سه خط و نیم از شش صفحه‌ای که باید یاد بگیرم رو درآرم تازه اون هم خیلی به دلم نَشِسته.استادم میگه طبیعیه و نباید خودم رو اذیت کنم اما من واقعاً دارم اذیت میشم چون خیلی سخته..خیلی زیاد.گردن درد گرفتم و راستش تمام تلاشم اینه که «ناامید»نشم..چون خیلی‌ها به همین نقطه که میرسن،جا میزنن و نمی‌تونن ادامه بدن..اما من دوست ندارم جا بزنم برای همین هم خیلی تلاش می‌‌کنم اما خب سخت هم هست برام.اما یک سختی دل‌نشینی هم هست..خصوصاً که دوست ندارم استادم که از من خیلی تعریف میکنه رو ناامید کنم.

.

دو هفته‌ی سختی رو گذروندم.خیلی سخت بود..احساسات مختلف رو تجربه کردم.سعی کردم هر اتفاقی که افتاده رو فراموش کنم و درکمال خوشبختی خیلی هم موفق بودم..نمازهام رو اول وقت خوندم و نگم از معجزه همیشگی نماز صبح که عمیقاً از ته دلم احساس می‌کنم با خدا ملاقات می‌‌کنم..برنامه ریزی کردم و تا حد مطلوبی هم جلو رفتم..هر روز پیاده‌روی رفتم و شاهد افزایش نشاط روحیم بودم..خیلی بیشتر از قبل سعی کردم بخندم،آهنگ‌های شاد گوش کنم و به خودم اجازه ندم که برای «شاد بودن»خجالت بکشم..برای همین شادی رو تمرین کردم..دروغ نمیگم،این وسط‌ها گریه هم می‌کردم که لازم بود..برای سبک شدن و رهایی لازم بود اما به خودم اجازه ندادم خیلی تو «غم و اندوه»بمونم...

.

برای ادامه مسیرم هم برنامه ریزی کردم،کارهای عقب موندم رو لیست کردم و برای تک‌تک‌شون ضرب‌الاجل تعیین کردم تا سر وقت به همشون برسم..منتظرم که ترم تابستونیم تموم بشه،اوضاع کرونا هم بهتر بشه تا بتونم با مامان برم شمال و یک هفته‌ای رو با خیال راحت و آسوده استراحت کنم...راستی.با خودم هم قرار گذاشتم که به خودم بی‌احترامی نکنم و حرف‌های منفی کمتر بزنم،کاری که قبل‌تر خیلی انجام می‌دادم و الان دارم به حداقل می‌رسونمش..

.

خدایا شکرت که آرامش رو به قلبم هدیه کردی.تو روزهای سختی که داشتم،نذاشتی کم بیارم.خودت راه رو بهم نشون دادی..الحق که تو نوری..تو نور زندگی بنده‌هاتی..خدایا!زندگی بدون تو چه قدر سخته..واقعاً اون‌هایی که به تو ایمان ندارن چه طوری زندگی می‌کنن؟؟خدایا شکرت.دلم می‌خواد بیام اون بالا بالا ها و سفت بغلت کنم..دوست دارم خدا.دوست دارم..

پ.ن:«افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد»

 

 

سما نویس ۰۹ مرداد ۰۰ ، ۲۲:۵۲ ۴ ۹ ۲۸۰

نظرات (۴)

  • soofi ae
    يكشنبه ۱۰ مرداد ۰۰ , ۰۱:۵۶

    زندگی باهمین شلوغی ها وامیداش قشنگه دیگه:)

    مشخصه سخت داری تلاش میکنی👏

    • author avatar
      سما نویس
      ۱۰ مرداد ۰۰، ۲۳:۲۷
      ممنونم.بلی راستش سخت مشغولم.
  • یاسمن گلی:)
    يكشنبه ۱۰ مرداد ۰۰ , ۰۲:۵۱

    چقدر خوبه که زندگی با همه ی بالا پایینی هاش آخرش برات دلنشین تموم شه روزهات :)

    منم این چند وقت اخیر خیلی تلاش کردم که زندگیم به حالت عادیش برگرده اما حالا با توجه به نزدیک شدن جواب های کنکور باز بهم ریختم :(

    • author avatar
      سما نویس
      ۱۰ مرداد ۰۰، ۲۳:۲۷
      ممنونم یاسمن گلی عزیز:)
      اگر دویت داشتی پست شماره 50 ام رو بخون.تجربه شخصیه.
  • بهار زاد
    يكشنبه ۱۰ مرداد ۰۰ , ۰۸:۲۸

    برات آرزوی موفقیت میکنم سماجان :)

    التماس دعای سر نماز صبح ؛)

    • author avatar
      سما نویس
      ۱۰ مرداد ۰۰، ۲۳:۲۸
      محتاجیم به دعا بهار جانم.

  • یاس ارغوانی
    يكشنبه ۱۰ مرداد ۰۰ , ۲۱:۲۵

    خیلی خوشحالم داری خوب پیش میری سمای عزیز :))

    منم باید سعی کنم برگردم به خودم و چقد سخته واقعا نه!؟

     

    برنده ها همونایی هستن که درست همون لحظه که سربالایی داره به اوج میرسه خسته نمیشن و با تلاش مضاعف سریالایی رو رد میکنند تا میرسند به سرپایینی و د اخر موفقیت و پیروزی. یجورایی مثل لحظه گرگ و میشه :)

     

    منم همچین یک سفر شمال میخوام برم دریا و فقط با موج ها حرف بزنم و اروم بگیرم.

     

     

    😊👌♥️

    • author avatar
      سما نویس
      ۱۳ مرداد ۰۰، ۱۱:۳۵
      خیلی سخته...اما تو میتونیییییییییییییییییییییییییییییییییییی.
      ایشالا کرونا گم رنگ بشه و بشه رفت دریا.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

آماده برای سفر روحی.برای پرواز،برای اوج گرفتن،برای تلاش،برای«رسیدن».برای شکست خوردن و از نو بلند شدن و شروع کردن،برای پذیرفتن خلاهای روحی،برای زشتی ها و زیبایی های دنیوی.برای یکی شدن با خدا.