a 52:این جا که منم. :: از بندگی زمانه آزاد تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
به زودی حالمان خوب می‌شود.


کاش بتونم فراموشش کنم.کاش فردا صبح که از خواب بلند شدم،اون اولین نفری نباشه که میاد تو ذهنم.کاش شب‌ها دیگه خوابش رو نبینم،کاش یاد خاطرات قدیمی و به دردنخورمون نیفتم.کاش یاد بگیرم تمام دنیا همون آدم نیست.کاش با گوش دادن شجریان یادش نیفتم.کاش بتونم تمرین کنم کمتر شجریان گوش کنم.کاش به خودم یادآدوری کنم همه‌ی آدمها سهم من از این دنیا نیستند.کاش یادم بره کسی که دوستش دارم،احتمالاً کس دیگه‌ای رو دوست داره..کاش اصلاً یادم بره خودم دوستش دارم..

 

آن
ماه نیست
دریچه‌ی تجربه است
تا یقین کنی که در فراسوی این جهازِ شکسته‌سُکّان نیز
آنچه می‌شنوی سازِ کَج‌کوکِ سکوت است.

تا
یقین کنی.
تنها
ماییم
ــ من و تو ــ
نظّارِگانِ خاموشِ این خلأ
دل‌افسردگانِ پادرجای
حیرانِ دریچه‌های انجمادِ همسفران.

دستادست ایستاده‌ایم
حیرانیم اما از ظلماتِ سردِ جهان وحشت نمی‌کنیم
نه
وحشت نمی‌کنیم.

تو را من در تابشِ فروتنِ این چراغ می‌بینم آن‌جا که تویی،
مرا تو در ظلمتکده‌ی ویران‌سرای من در می‌یابی
این‌جا که منم.

 «احمد شاملو»

پ.ن:کاش جرئتش رو داشتم و این شعر رو براش می‌فرستادم اما ندارم...

سما نویس ۱۹ تیر ۰۰ ، ۲۳:۵۰ ۱۰ ۱۱ ۳۰۷

نظرات (۱۰)

  • محمد *
    يكشنبه ۲۰ تیر ۰۰ , ۰۳:۳۴

    میتونم درک کنم چه حسی داری =)

  • Amir chaqamirza
    يكشنبه ۲۰ تیر ۰۰ , ۱۰:۲۴

    سلام ‌.سلام. سلام... .:).

    وقت میخواد، و گذر زمان تا درست بشه،به قول چارلز دیکنز بزرگ:«زمان مسئپل خوبیه که کارشو به درستی انجام میده!».

     به گمانم و نظر و و یا فکر کنم، اگر دست بکار بشید برای فرستادن اون نامه، بد نباشه، شاید... .:).

    چون، مگهدما چند با زندگی میکنیم!؟🎈🌻

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۰ تیر ۰۰، ۱۲:۵۷
      سلام سلام سلام.
      فک کنم یک سال و اندی زمان کافی ای باشه.نمیدونم شاید هم خیلی کمه و من باید صبرم رو زیادش کنم.خدا می‌دونه.
      کدوم نامه رو می‌فرمایید آقای امیر؟

  • Fateme :)
    يكشنبه ۲۰ تیر ۰۰ , ۱۲:۴۶

    به نظرم مشکل اینه که ما در مواجهه با این چنین تجربه هایی از خودمون یه کار غیرممکن میخوایم؛ اینکه فراموش کنیم... . دقیقا همین باعث میشه شرایط و حال بدتر وسخت تری رو تجربه کنیم.

    در حالی که اینجور مواقع، آدم حق داره ناراحت باشه، حق داره بش فکر کنه، حق داره برای نداشتن و یا از دست دادنش سوگواری کنه.... این احساسات تلخ باید یجوری تخلیه بشن تا درنهایت بشه باش کنار اومد و رهاش کرد.

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۰ تیر ۰۰، ۱۲:۵۸
      آره کاملا حق با تو هستش.خیلی حس سختیه.کنار اومدن باهاش واقعا مشکله شاید هم نشدنی.نمیدونم راستش..تنها سوالی که میمونه اینه که اینکه ما افراد رو ازحس مون بهشون آگاه کنیم کار خوبیه یا نه.
  • یاس ارغوانی
    يكشنبه ۲۰ تیر ۰۰ , ۱۴:۳۹

    راستش درک میکنم اما نمیتونم چیزی بگم چون این یه احساس بود که نوشتی ترجیح میدم به احترامش سکوت کنم :)

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۰ تیر ۰۰، ۱۴:۴۷
      ممنون که خوندیش:)
  • Amir chaqamirza
    يكشنبه ۲۰ تیر ۰۰ , ۱۵:۴۴

    سلام. سلام.سلام... .:).مجدد و دوباره!

    همین ماله، احمد شاملچ رو میگویم... .؛).

  • آقای آبی
    يكشنبه ۲۰ تیر ۰۰ , ۱۷:۲۸

    انشالله درست میشه :)

    تو زندگی هر آدمی رسیدن ها و نرسیدن های زیادی وجود داره...

    در حالی که دارم فکر می کنم که این داستان چقدر آدم توی این کره خاکیه و میدونی خیلین... تو همین بیان و کسایی که دنبال می کنم چند نفر تو همین اواخر این داستانشون بوده...

    ولی خب به نظرم با خیال یه نفر زندگی نکن... میدونم سخته ولی گفتنش راه حله... چون مثل یه چاقو خیال و توهمات و حرف های لحظه ای گذشته بینتون رو پایان میده...حرف های جدید جاشون رو می گیرن... 

     

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۰ تیر ۰۰، ۱۷:۵۱
      یک کار عجیب کردم.و باید بگم بهت که اصلا نتیجش برام اهمیتی نداره‌.هر چی بشه.بشه.
      میام و بی عیب و نقصی می‌نویسمش.رمزش هم‌خودم بهت میدم.
  • مرآت ..
    يكشنبه ۲۰ تیر ۰۰ , ۲۲:۱۴

    بود ممکن که تو بی رحم ز من یاد کنی

    می توانستم اگر کرد فراموش ترا...

     
    • author avatar
      سما نویس
      ۲۰ تیر ۰۰، ۲۳:۵۳
      اشک و آه فراوان....
  • آقای سین
    يكشنبه ۲۰ تیر ۰۰ , ۲۲:۲۵

    هیچ وقت درک نکردم که چرا باید برای یکی مثل خودمون اینقدر انسان ها خودشونو عذاب میدن...

    یه بزرگی میگفت : دقت کنین ... برای چی!؟

    او هم از خاک هست

    او هم بوی خون میدهد بوی انسان بودن ... بوی زمینی بودن ... و...

     

    عشق و دوست داشتن رو برای کسی که برتر از خودتونه خرج کنین :))

    • author avatar
      سما نویس
      ۲۰ تیر ۰۰، ۲۳:۵۵
      آقای سین شما هنوز دلبسته نشدین که این رو میگین.
  • Mohsen Farajollahi シ
    دوشنبه ۲۱ تیر ۰۰ , ۱۳:۱۵

    حالتون رو درک میکنم. میدونم سخته ولی خوب کنترلش کنین... برای خودتون. اینقدر حساس بودن و به فکر بودنش میتونه بهتون آسیب بزنه.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

آماده برای سفر روحی.برای پرواز،برای اوج گرفتن،برای تلاش،برای«رسیدن».برای شکست خوردن و از نو بلند شدن و شروع کردن،برای پذیرفتن خلاهای روحی،برای زشتی ها و زیبایی های دنیوی.برای یکی شدن با خدا.