a 76:تلخی :: از بندگی زمانه آزاد تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
به زودی حالمان خوب می‌شود.


دلم برای «پ»صمیمی‌ترین دوستم تنگ شده.با هم قهر نیستیم اما دوستی‌مون اون کیفیت گذشته‌ها رو نداره.«پ»آدم سختیه.زندگی رو خیلی آسون نمی‌گیره.دوستی نیست که الان بهش پیام بدم و خواهش کنم عصری هم رو ببینیم و اون قبول کنه.حتی اگر کار هم نداشته باشه قبول نمی‌کنه.نمی‌دونم چرا.اما خب خیلی وقته که دوست نداره بریم بیرون.میگه با همه همین طوره.دوست داره ارتباطاتش رو با جهان کم کنه.اولش خیلی ناراحت بودم ازش چون حتی وقتی خواستم برای تولدش بیرون بریم هم قبول نکرد اما بعدش که فکر کردم بهش حق  دادم.به خودم هم حق دادم و وقتی می‌بینم هر دو حق داریم،ترجیح می‌دم سکوت کنم تا به هر دو طرف فرصت بدم.از طرفی هم می‌ترسم که این سکوت فاصله بین‌مون رو زیادتر بکنه و دیگه کاری از دستم برنیاد.آخه «پ»برای من خیلی عزیزه.با اینکه به خودش هم مدام یادآوری می‌کردم که حایگاهش تو زندگیم چه قدر بالاست اما اون متوجه نمی‌شد و همچنان اعتقاد داشت که من باهاش احساس صمیمیت ندارم..من تجربه این رو داشتم که تصمیم بگیرم یک سری از آدم‌ها رو برای آرامش خودم و همین طور آرامش اون‌ها حذف کنم اما درباره‌ی «پ»من هیچ وقت هم‌چین قصدی نداشتم و ندارم.حتی وقتی بهش گفتم بیا بهم زمان بدیم هم ته دلم می‌دونستم که دوست ندارم روزی باشه که دیگه باهاش دوست نباشم.اون دوست دوران دبیرستانِ منه.دورانی که برام مثل قند شیرینه.من خیلی «پ» رو دوست دارم.اون همیشه هر وقت ازش درخواست کمک کردم بوده.من باهاش شادم.دوست دارم تو خوشی‌هام شریکش کنم و دوست دارم او هم من رو شریک خوشی و ناخوشی‌هاش بدونه.امیدوارم زمان بتونه رفع بکنه کدورت‌ها رو هرچند که من الان نسبت بهش کدورتی ندارم.

-

دیشب دلم براش تنگ شد.مدت‌ها بود که دیگه بهش حتی فکر هم نمی‌کردم یا حداقل خیلی کمتر از قبل بهش فکر می‌کردم.اما نمی‌دونم چی‌شد که دیشب خیلی تو فکرش بودم.این جور مواقع آدم‌ دوست داره فکر کنه که لابد طرف هم داشته بهش فکر می‌کرده اما باید بگم که متاسفانه این طور نیست.شاید چون این چند روز خیلی رقیق‌القلب شده بودم توی ذهنم رژه می‌رفت.هر چی که بود،تلخ بود.

«به من بگو

برای چه اینقدر دوستت دارم

وقتی که نمی‌خواهی؟!

چرا همیشه کسی را دوست داری

که دوستت ندارد؟!

چرا همیشه دوست 

دشمن

و دشمن

دوست

از آب درمی‌آید؟!»

«فاضل ترکمن»

پ.ن:به این فکر می‌کنم که جداً این شب تار سحر دارد؟

پ.ن:کانال تلگرام بزنم،عضو میشید آیا؟

سما نویس ۰۵ آذر ۰۰ ، ۱۲:۳۵ ۱۰ ۱۱ ۱۷۵

نظرات (۱۰)

  • مریم بانو
    جمعه ۵ آذر ۰۰ , ۱۴:۱۳

    سلام سماجان

     

    درمورد دوستت منم توی موقعیت تو بودم دوست دوران دبیرستانم که خیلی صمیمی بودیم خونه همدیگه میرفتیم باهم برای کنکور خوندیم 

    نفهمیدم ازکجا شروع شد ولی رسیدبه جایی که پیشنهادای بیرون رفتن منو رد میکرد مدام به ندرت جواب پیام هامو میداد همین حرف های دوست تورو میزد که باهمه اینطوره....

    سکوت کردم که به خودمون فرصت بدم از اون سکوت چارسال میگذره!

    به خودم اومدم دیدم یه ماه بیشتره که من خبری ازش نگرفتم و خب اونم همینطور بزار من پیش قدم نشم تا خودش باهام تماس بگیره ،چهارسال گذشته و هیچ تماس و پیامی ازش نگرفتم:)

    خیلی دوستش داشتم خیلی دلتنگش شدم ولی اینجور ادم ها مشکلشون با خودشونه متاسفانه 

    صبر و سکوت فقط فاصله رو بیشتر و سرد تر میکنه .

    • author avatar
      سما نویس
      ۵ آذر ۰۰، ۱۸:۲۳
      سلام مریم جان.
      ببین خودش بهم پیام داد و گفت ناراحته.هم من بخشیدمش هم ازش بابت اشتباهاتم معذرت خواستم و امیدوارم ببخشه من رو.
      اما خب  چی بگم.انگار دلسرد شدم.
  • آرا مش
    جمعه ۵ آذر ۰۰ , ۱۵:۰۱

    گاهی فکر می‌کنم اگر احساسی که توی دلمونه به زبون بیاریم خیلی از اتفاقات ناخوشایند نمی‌افتن... 

    مثلا دیشب بهش میگفتی که به فکرشی و دوست داری باهاش وقت بگذرونی شاید فرجی میشد...

    نمیدونما خودمم همینم، اینقدر محبت و دوستی‌مو کادوپیچ تحویل دادم و در ازاش بی‌معرفتی دیدم... اینقدر حال دیگرانو پرسیدم و حال منو کسی نپرسید که دیگه یادم رفته دوستی واقعی چه طعمی میده.‌‌..

    • author avatar
      سما نویس
      ۵ آذر ۰۰، ۱۸:۲۱
      آرامش،خیلی بی‌معرفتی دیدم از این صداقت.
      خیلی گفتم دوست دارم اما لااقل به جای شنیدن ممنون چیزی شنیدم که بدتر تنفر پیدا کردم.

  • ویــ ـانا
    جمعه ۵ آذر ۰۰ , ۱۵:۱۸

    پ بسیار آشناست..:)

    شعری هم که فاضل ترکمن گفته واقعا حرف دله🙂💔

    • author avatar
      سما نویس
      ۵ آذر ۰۰، ۱۸:۲۰
      مثل اینکه همه یک «پ»داریم تو زندگی.
  • ویــ ـانا
    جمعه ۵ آذر ۰۰ , ۱۵:۱۸

    جواب سوال کانال تلگرام بزنی عضو میشیم،بله:)

  • امیررضا ...
    جمعه ۵ آذر ۰۰ , ۲۰:۲۶

    دوستی ها زمان میبرن تا دوباره برگردم به روز اول،همیشه اختلاف ها دوری ایجاد میکنن و بعد هم پشیمونی به همراه دارن...

    ولی امیدوارم هرچه سریعتر جناب «پ» به پاکی قلبتون پی ببرن و بیشتر از این دوست به خوبی شما رو از خودشون دور نکنن😉

     

    +کانال تلگرامتون هم عضو میشیم 💙😇

    • author avatar
      سما نویس
      ۵ آذر ۰۰، ۲۰:۴۵
      اقای امیررضا معلومه که خوب متنم رو نخوندین ها.
      گفتم «پ»دوست دوران دبیرستانمه.و خب میشه سرکار خانم «پ»
      ممنونم از لطف شما.ولی تعریف از خود نباشه من واقعا براش دوست خوبی بودم و هستم:))))
      .
      .
      .
      ولی اگه ایهام «پ»رو دریافتید که باید بگم:گود جابببببببببببببببببب
      :)))))))))
  • امیررضا ...
    شنبه ۶ آذر ۰۰ , ۰۱:۵۱

    متن رو کامل خوندم و بعضی جاها و هم چندین بار خوندم،جناب رو هم عمداً نوشتم 😕🤞🏻

     

    یکم حسودیم شد حقیقتا

    ایهام که واقعیت ماجرا هیچکی رو ندیدم مثل شما ابهام انگیز صحبت کنه،ایهام واقعا نداشت...💙

    و خب دروغ چرا،«پ» های زندگیمون همیشه سرشون شلوغه،حتی وقتی واقعا بیکارن ؛)

    • author avatar
      سما نویس
      ۶ آذر ۰۰، ۰۷:۴۳
      مرسی وااقعا:)باعث افتخاره منه.:)
      .
      چرا حسودی؟!
      ابهام انگیز نوشتن خوبه یا بد؟:)
      بلی.اون یکی پ ها انقدر سرشون شلوغه که ایلان ماسک انقدر نمیگه بیزی‌ام:)

  • امیررضا ...
    شنبه ۶ آذر ۰۰ , ۱۰:۳۷

    واقعا نمی‌دونم ابهام خوبه یا نه،ولی این ابهام داشتن برام جالبه،همیشه کنجکاوم اون نکته رو پیدا کنم،از طرفی هم خب آدم وقتی به نتیجه نمی‌رسه فکرش درگیر میمونه 😂😅💙✋🏻

    • author avatar
      سما نویس
      ۶ آذر ۰۰، ۱۱:۰۷
      حس اصغر فرهادی زمان رو گرفتم:)))))
      به هر حال خوشحالم  که میخونید:)
  • ترنج...
    شنبه ۶ آذر ۰۰ , ۱۰:۴۱

    اگه زدی، منم می خوام عضو شم. فکر کنم کانالت از اون کانالاییه که آدم "عاخیش" میشه با خوندن شون. :)

    • author avatar
      سما نویس
      ۶ آذر ۰۰، ۱۱:۰۸
      مرسی از محبتت:)هنوز نزدم ولی هر وقت که زدم اینجا اطلاع میدم:))

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

آماده برای سفر روحی.برای پرواز،برای اوج گرفتن،برای تلاش،برای«رسیدن».برای شکست خوردن و از نو بلند شدن و شروع کردن،برای پذیرفتن خلاهای روحی،برای زشتی ها و زیبایی های دنیوی.برای یکی شدن با خدا.