a بایگانی دی ۱۴۰۰ :: از بندگی زمانه آزاد تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
به زودی حالمان خوب می‌شود.


۴ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

من آدم بی‌جنبه‌ای هستم.نباید به من خبر خوشی که هنوز قطعی نشده رو بدید چون هیجانی میشم و دست از زندگی میشویم/می‌شورم.خلاصه که از صبح یک خبر خوب نصفه و نیمه بهم رسیده و اصلاً در پوست خودم نمی‌گنجم و ترسم از اینه که این خبر به واقعیت تبدیل نشه و من اذیت بشم.وقتی هیجان زده میشم هم خیلی زیاد صحبت می‌کنم و هم به تمام کارهای کرده و نکردم اعتراف می‌کنم.و بدتر از همه‌ی این‌ها خیلی پرخور میشم برای همین جای همگی خالی دو بشقاب پر برنج خوردم انگار که از صبح کوه کنده باشم.حتی خیلی خوب درس هم نخوندم.انگار نه انگار که فردا یک امتحان و پس فردا دو امتحان خیلی مهم دارم.دور خودم می‌چرخیدم و انگار نه انگار که نه انگار.

اگر این خبر عملی بشه و اون اتفاق بیفته که خوبه.نمره هم فدای سر اون خبر خوش.ترسم از اینه که واقعی نباشه که البته خیلی این اتفاق افتاده اما الهی که این بار آخرین بار باشه و داستان ما به سر برسه.

وقتی این خبر رو شنیدم نیم ساعت بعدش بارون و تگرگ و برف اومد و خلاصه که تمام نعمات خدا ما رو غافلگیر کردند..دوست داشتم گریه کنم اما اشکم نمی‌اومد.شما جای من گریه کنید و دعا کنید که الهی همگی،دسته جمعی حاجت روا بشیم:)الهی آمین رو بلند بگو!

پ.ن:خدایا!من به هر خیری که به سویم می‌فرستی سخت نیازمندم!

پ.ن:خدایا!این امتحانات به خوشی بگذره!این هم بلند بگو آمین!

پ.ن:دوست داشتی کانال تلگرامم عضو شو:https://t.me/samaneviss


سما نویس ۰۰-۱۰-۲۵ ۶ ۱۱ ۲۰۵

سما نویس ۰۰-۱۰-۲۵ ۶ ۱۱ ۲۰۵


من آخر سر متوجه نشدم تلاش برای نوشتن زمانی که نوشتن‌مان نمی‌آید کار خوبی‌ست؟اساساً برای آنکه نوشتن‌مان بیاید کار خاصی باید انجام دهیم؟


سما نویس ۰۰-۱۰-۲۳ ۸ ۷ ۱۷۵

سما نویس ۰۰-۱۰-۲۳ ۸ ۷ ۱۷۵


برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

سما نویس ۰۰-۱۰-۲۱ ۱۲۸

سما نویس ۰۰-۱۰-۲۱ ۱۲۸


و این منم کسی که هر روز سعی می‌کند دیروز را فراموش کند و امروزش را بسازد.سعی می‌کند مقاومت کند و نشکند.دلش می‌خواهد باور کند که توانمند است و از عهده‌ی برآورده کردن آرزوهایش برمی‌آید.اما شاید تحقق پیداکردن آرزوها چندان اهمیت نداشته باشد وقتی پایِ از بین رفتن لذت زندگی درمیان باشد..این منم کسی که هر روز صبح از خواب بلند می‌شود و سعی می‌کند از زندگی لذت ببرد .فارغ از آنکه چه قدر موفق بوده‌ام،فکر می‌کنم هنوز هم فرصت دارم تا تمام اتفاقات تلخی که برایم افتاد را فراموش کنم و از نو آغاز کنم.اما این بار گمونم خیلی با تجربه‌تر یا بهتر بگم آگاه‌تر شدم.من زندگی آگاهانه را انتخاب می‌کنم و با شجاعت بر زندگی‌ای که جایی برای لذت بردن ندارد خط بطلان می‌کشم.خسته شدم از دویدن و انتظار برای رسیدن و به دست آوردن.دلم می‌خواهد خودم را رها کنم.دوست دارم یک بار هم پایانش را باز بگذارم و ببینم دنیا برایم چه صلاح دیده.شاید اون خیر بیشتری برایم  نظر داره و  من سنگ اندازی میکنم..آره رفیق خلاصه که به قول علی مصفا در «چیزهایی هست که نمی‌دانی»،«رهاش کن بره رئییس!»

 


سما نویس ۰۰-۱۰-۱۴ ۱۰ ۱۶ ۲۴۹

سما نویس ۰۰-۱۰-۱۴ ۱۰ ۱۶ ۲۴۹


آماده برای سفر روحی.برای پرواز،برای اوج گرفتن،برای تلاش،برای«رسیدن».برای شکست خوردن و از نو بلند شدن و شروع کردن،برای پذیرفتن خلاهای روحی،برای زشتی ها و زیبایی های دنیوی.برای یکی شدن با خدا.