میدونی وقتی به «رسیدن»نزدیک میشی انگاری رمقت رو از دست میدی.وقتی چیزی تا «پایان»نمونده انگار دست و دلت به کار نمیره.من میگم موفقیت تو همین لحظات پایانیه.اما الان به خودم نگاه میکنم و متوجه میشم که واقعن رمقی برام نمونده گرچه که باید خیلی تلاشم رو بیشتر کنم.خستهام.انگار که شیرهی جونم رو کشیده باشن.مدام زیر گوش خودم زمزمه میکنم که:«چیزی نمونده.قدمهات رو محکمتر بردار.صبر کن.به خدا توکل کن.ادامه بده.»میدونم که میتونم خودم رو جمع و جور کنم.زمان زیادی نمونده و باید همهی تلاشم رو بکنم.من به خدا توکل کردم.همه چیز رو سپردم دست خودش تا به سرمنزل مقصود برسم.برام دعا کنید بچهها.زمستون خیلی سختی رو پشت سر گذاشتم و امید دارم که خدا مزد زحماتم رو آخر زمستون بهم بده..
این لحظات ملقمهای از احساساتم.ترس،شوق،آشوب،امید،دلهره.میدونم این روزها هم تموم میشه و ما بالاخره لبخند میزنیم..هنوز امید هست.
نظرات (۶)
عارفه صاد
سه شنبه ۲۵ بهمن ۰۱ , ۱۴:۴۳سما فیلمی که اخیرا میبینم یه دیالوگش داشت خیلی شبیه حال تو بود.
میگفتش
بعد هر سختی اول یه حس رهایی به سراغ ادم میاد و بعدش ناامیدی.
امیدوارم به خوبی از پسش بر بیای و در انتها لبخند روی لبات باشه.
سما نویس
۲۸ بهمن ۰۱، ۱۱:۵۷Amir chaqamirza
چهارشنبه ۲۶ بهمن ۰۱ , ۱۱:۰۱سلام. سلام.سلام
این همه امید، خودش یه عالمه موفقیته!
سما نویس
۲۸ بهمن ۰۱، ۱۱:۵۷یاسمن گلی:)
چهارشنبه ۲۶ بهمن ۰۱ , ۱۷:۲۹سلام
امیدوارم به زودی از ته دلت لبخند بزنی و بیای بگی که شد همونی که میخوای :)
این زمستون عجیب به اکثر ما آدما سخت گرفت ...
سما نویس
۲۸ بهمن ۰۱، ۱۱:۵۶Fateme :)
جمعه ۲۸ بهمن ۰۱ , ۱۵:۳۹آفرین!
دقیقا مثل کوهنوریدی که همه ی راه یه طرف، اون قسمتی که نزدیک به قله میشی یه طرف.. انگار سختی ش دوبرابره!
موفق باشی دوست قشنگم!^_^
سما نویس
۶ اسفند ۰۱، ۱۳:۱۳مسعود کوثری
دوشنبه ۱ اسفند ۰۱ , ۱۸:۰۶روزگار سختی شده ..
سما نویس
۶ اسفند ۰۱، ۱۳:۱۳سرگر دان
جمعه ۵ اسفند ۰۱ , ۱۵:۱۷دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
خب دختر خوب موفق باشی. زندگی همش بدو بدو و پر از ملقمه های زیاده. اون روزی داشتم فکر می کردم که تو واقعا تو بعضی زمینه ها خوب پیشرفت کردی و بازم می تونی به نظرم.
سما نویس
۶ اسفند ۰۱، ۱۳:۱۲