a بایگانی آذر ۱۴۰۳ :: از بندگی زمانه آزاد تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
به زودی حالمان خوب می‌شود.


۱ مطلب در آذر ۱۴۰۳ ثبت شده است

خیلی تلاش کردم که بتونم بعد از اون دوران،هم‌چنان سمای همون روزها برای خودم بمونم،سعی کردم به این باور برسم که طبق گفته اطرافیان،من انسان شاد و پرانرژی هستم،چه در کنار اون جمع باشم،چه نباشم.اما حس می‌کنم به شکست نزدیکم،انرژیم خیلی کم شده،حوصله‌ی آدمها رو ندارم،معاشرت مثل سابق برام جذاب نیست،دوست دارم زمان بیشتری توی خودم باشم و همه‌ی اینها برای من مثل روشن شدن یک زنگ خطر میمونه.جمعه با «ف» رفتیم یکجا یک ساعتی نشستیم و با هم قهوه خوردیم.گریه کردم پیشش و راستش بعد مدتها کمی احساس سبکی کردم.اینکه حس کنم دوباره رقیق القلب شدم بهم کمک میکنه که نسبت به عواطفم آگاهی داشته باشم و کمتر اذیت بشم.

.

سرکار جدیدم رو دوست دارم،اندازه سازمان فعلی از قبلی خیلی بزرگ‌تر هست و به تبعش مسئولیت‌ها و سیاست‌های رفتاری هم خیلی متفاوت هستند،حجم کاری بالاست اما خب میدونم جایی هست که با سختی به دست آوردم و باید تلاشم رو کنم که با آرامش موقعیتم رو حفظ کنم.همکارهای جدیدم رو هم دوست دارم،آدم‌های خوبی به نظر میان.رفتار حرفه‌ای تری از قبلی‌ها دارن اما خب سطح طنز همکارهای قدیمم در لیگ دیگه‌ای هست.

.

دلم برات تنگ شده.به اندازه تمام روزهایی که با هم بودیم،دلم برات تنگ شده،برای حرف زدن‌هامون،نگاه کردن‌هامون به همدیگه،برای خنده‌های از ته دلم که فقط با تو تجربشون کردم،برای عشقی که ازت می‌گرفتم،برای سمایی که تو از سالهای دور برام پیدا کردی،برای درد دل‌هامون،برای حرف‌هایی که فقط به تو می‌زدم،برای بوی ادکلنت که عاشقش بودم،برای شوخی‌هامون،برای اون عشقی که بین مون بود،دلم برای خودم وقتی در کنار تو بود،تنگ شده.می‌ترسم از اینکه دیگه نبینمت،می‌ترسم از من کینه داشته باشی،می‌ترسم نتونم هیچ وقت یک دل سیر باهات صحبت کنم،می‌ترسم دیگه در کنارت چای نخورم،میترسم پاییز امسال هم تموم بشه و خبری ازت نشه.کاش بدونی که من منتظرتم.

.

پایان نامه؟به قول استاد پایان چه نامه‌ای؟


سما نویس ۰۳-۹-۰۴ ۴ ۴ ۴۶

سما نویس ۰۳-۹-۰۴ ۴ ۴ ۴۶


آماده برای سفر روحی.برای پرواز،برای اوج گرفتن،برای تلاش،برای«رسیدن».برای شکست خوردن و از نو بلند شدن و شروع کردن،برای پذیرفتن خلاهای روحی،برای زشتی ها و زیبایی های دنیوی.برای یکی شدن با خدا.