وقتهایی که خیلی فشار روم زیاد میشه،رقیق القلب میشم.رِقَت به چه معنا؟به این معنا که با محبت آدمها خیلی نرم میشم و اگر زود نجنبم به خودم میام و میبینم دل از کف دادهام.این چند وقت باید خیلی خودم رو قوی کنم.متاسفانه دچار کجفهمی شدم.یعنی خودم حس میکنم دچار کجفهمی شدم.آدمی هست توی زندگی من که خیلی وقته که میشناسمش و باهاش در ارتباطم.البته یک رابطهی رسمی.اما به خاطر یک سری حرفها که بعد از مدتها رابطه بهم زد،حس کردم که نیت غیری داره و دچار اشتباه شدم.و بدتر از اون،این بود بود که من ضعیف شده بودم و حس کردم خودم هم رقیق شدم.درحالی که میدونم من مدتها این آدم رو میشناسم تا الان بهش هیچ حسی نداشتم و طبیعتاً اون هم همینطور.اما فشارهای زندگی روی هورمونهای من متاسفانه اثرسوء میگذاره و دچار توهمم میکنه.باید فراموش کنم این حس کمرنگ خیلی ضعیف رو چون میدونم درست نیست و فقط یک سوءتفاهمه.چون اون آدم با من رفتارهای پارادوکسی زیاد داره و بنده خدا اصلاً روحش هم خبر نداره.فقط من ضعیف شدم و واقعاً دوست ندارم بعد از کلی کلنجار با خودم بعد از شکست قبلیم،که البته به هزار بدبختی خودم رو تراپی کردم،دوباره خودم رو وسط مهلکه بندازم و ببازم.از طرفی خوشحالم که خودم رو میشناسم و خیلی خوب وضعیت رو دریافتم و از طرفی غمینم.غمینم برای اینکه چرا من باید رکب بخورم؟