بعضیها بهم پیام میدن و میپرسن:«سما چند وقته نیستی!چه خبر؟»و من کلی جواب دارم که به هر کدومشون بدم اما ذهنم بهم اجازه نمیده که از این روزهام چیزی بنویسم..من واقعن زمستون خیلی سختی رو پیش رو دارم.فشارهای سنگینی رو باید متحمل بشم.سعی کردم از الان براش آماده بشم و از لحاظ روانی خودم رو آماده بکنم.چند وقته که به خاطر غصه خوردن برای مملکت از برنامههای زندگیم افتادم و شبها به خودم میام و میبینم کاری جز گریه کردن در طی روز انجام ندادم.وقتی تو دانشگاه میرم و پویایی بعضیها رو میبینم،استرسی میشم که سما داری از برنامههات عقب میافتی،دست بجنبون.واقعیت اینه که طی سه ماه گذشته موجودی بانک نوازشیم به صفر رسیده بود و خیلی خودم رو کشوندم تا بتونم دووم بیارم.از خودم ناراحت میشدم که منتظر کسی بود تا بهش محبت کنه و توجه ببینه.اما خب آدم به همین محبتهاست که دووم میاره و زنده میمونه.
خودم رو تا امروز به هر مشقتی بود کشوندم و هدفهای مهمترم رو به خودم گوشزد کردم تا حاشیه رو رها کنه و بچسبه به متن.راستش خیلی روزهای این سه ماه رو با دو تا از دوستای صمیمیم راه رفتم و با هر کدومشون که بیرون بودم،فقط اونها بودند که درباره مشکلاتشون صحبت میکردن و من تمام وقت سکوت اختیار کرده بودم.حس میکردم که حرفهای من برای اونها خیلی محلی از اعراب نداره و متوجه نمیشن.برای همین شنونده اونها میشدم.اعتماد به نفسم انقدر پایین اومده که حس میکردم لایق دوست داشته شدن نیستم.از خودم هزار و یک ایراد میگرفتم و از نقاط قوتم هم یک ضعفی پیدا میکردم.به خودم قول دادم که با خودم مهربونتر باشم و ضعفهام رو بپذیرم و تا جایی که میتونم برطرفشون کنم.اما چی بگم؟؟پاییز امسال رو دوست نداشتم چون ویولنم رو خیلی تمرین نکردم و زمستون،هر چه قدر سخت اما با تمام توانم تلاش میکنم تا بتونم عالی تمرین کنم و جبران کنم.یک سری مسائل با استادم برام پیش اومد.اما میدونم این مسائل ساخته ذهنِ منه و دارم توهم میزنم و اون اصلاً منظوری از کارهاش نداشته.یعنی اون نمیخواسته من رو ناراحت کنه اما من برداشت دیگهای داشتم که این هم از همون بیاعتماد به نفسی آب میخوره.
برای کاری دارم آماده میشم که دِدلاینش تا چندماه آیندست.برام خیلی مهمه که توش موفق بشم.موفقیت توش باعث میشه خیلی از غم و غصههای من رو بشوره و ببره.برام دعا کنید بچهها.من برای رسیدن به نور باید از این موفقیت گذر کنم.من بهش نیاز دارم.برای دووم آوردن و بلند شدن بهش نیاز دارم.برای خوشحالی مامان،بابام بهش نیاز دارم.برای آرامش سمایی که درونم خیلی وقته کشته شده بهش نیاز دارم.من برای زنده کردن یک آدم به این موفقیت نیاز دارم.همه چیز رو کنار گذاشتم و تمام قد برای این موفقیت ایستادم و تمام کارهای مورد علاقم رو به بعدش محول کردم..
میدونم خدا پشتمه.میدونم همه چیز رو به امام حسین واگذار کردم و اونم پشتمه.دعای خیر مامان هم پشتمه.این رو میدونم چون خودش همیشه میگه.میدونم اطرافیانم ازم راضین و دعای اونها هم پشتمه.دوستام بهم پیام میدن و میگن تو لایقشی.براش تلاش کن.ادامه بده و ما منتظر شنیدن خبر خوب ازت هستیم.اون روز صبح جلوی نونوایی چند تا یاکریم جمع شده بودن و تو دلم گفتم برام دعا کنید که یکیشون پر زد و رفت تو آسمون پس دعای اون هم پشت سرمه.
التماس دعا.
نظرات (۵)
بهی ستوده
چهارشنبه ۲۳ آذر ۰۱ , ۱۷:۲۷عزیزم حتما موفق میشی
یکم نظم بده به روزهات، با قدم های کوچیک شروع کن. از کرختی و سطح انرژی پایین با هر چیزی که میتونه کمک کننده باشه فاصله بگیر . حتما میتونی
سما نویس
۲۹ آذر ۰۱، ۲۰:۵۹ویــ ـانا
چهارشنبه ۲۳ آذر ۰۱ , ۲۳:۰۹تو میتونی❤️💫
سما نویس
۲۹ آذر ۰۱، ۲۰:۵۸Mohsen シ
پنجشنبه ۲۴ آذر ۰۱ , ۰۱:۲۲اصلا شکی ندارم که موفق میشین و بهترین عملکردتون رو نشون میدین :) اصلا نگران نباشین!
حال دل خیلیا تو این روزا خوب نیست و چیز دور از انتظاریم نیست حقیقتا. اونیم که شاده خودش رو در ظاهر شاد نشون میده وگرنه هر کسی با مشکلات و دغدغههایی دست و پنجه نرم میکنه. خودتونو با بقیه مقایسه نکنین... اونا تو شرایط شما نیستن و شما هم تو شرایط اونا نیستین.
یکی پیدا میشه بالاخره که حالتونو درک کنه اینطوری نیست که فکر کنین تنهای تنهایین :) چه از خانواده چه از دوستان... بعضی اوقات آدم نیاز داره تخلیه بشه بخاطر همین زیاد تو دلتون تلنبار نکنین. خدا رو شکر جو اینجا هم خوبه و اگر خواستین میتونین در موردش بنویسین و بچهها اگر تونستن کمک کنن.
براتون بهترینا رو آرزو میکنم و دعا میکنم باز مثل همیشه حال دلتون خوب باشه، بتونین خودتون رو پیدا کنین و همون سما خانمی باشین که همیشه آرزوش رو داشتین! در پناه خدا.
سما نویس
۲۹ آذر ۰۱، ۲۰:۵۸عارفه صاد
پنجشنبه ۲۴ آذر ۰۱ , ۰۸:۵۳سمای عزیز انشالله هر چی خیره برات پیش بیاد
خیلی به خودت سخت نگیر و با خودت مهربون باش 🫂🫂
سما نویس
۲۹ آذر ۰۱، ۲۰:۵۷Fateme :)
دوشنبه ۲۸ آذر ۰۱ , ۱۶:۲۶ولی چقدر خسته به نظر میرسی....
سما نویس
۲۹ آذر ۰۱، ۲۰:۵۷