a 157:و بالاخره خود دوستی :: از بندگی زمانه آزاد تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
به زودی حالمان خوب می‌شود.


برای یکشنبه هفته آینده وقت دکتر گرفتم و امیدوارم که بتونه حالم رو بهتر کنه و باعث بشه مسیر جدیدی پیش روی من باز بشه.راستش رو بخوام بگم اوضاعم با قبل فرق چندانی نکرده اما حداقل این هفته رو با حس بهتری شروع کردم.یعنی حداقل سعیم رو کردم که احساس بهتری نسبت به خودم و اوضاع احوال داشته باشم.اتفاقاتی افتاده که راستش نمی‌تونم اینجا دربارش صحبت کنم اما لازمه بگم که باعث شد من یک تکونی بخورم و به این فکر کنم که من دارم با زندگیم چی کار می‌کنم؟!

امروز یک مصاحبه‌ای شنیدم که مصاحبه شونده هم نام من بود و باید بگم این باعث شد دلم برای خودم تنگ بشه و به این فکر کنم که من قبل‌تر چه قدر آدم متفاوت تر از حال یا حداقل شبیه تر به خود واقعیم بودم.برای همین دارم سعی می‌کنم یعنی بهتر بگم دارم تمام سعیم رو می‌کنم که روتین ها و عاداتی که قبل‌تر تو زندگیم داشتم رو به روتینم برگردونم تا حس بهتری نسبت به زندگی داشته باشم.برام خیلی عجیبه که کسی درباره بحران‌های احتمالی یا عادات ناسالمی که به تدریج در زندگی بعد سرکار ممکنه برای آدمها اتفاق بیفته،صحبت نمی‌کنه.من از وقتی رفتم سر کار روز به روز از خودم فاصله گرفتم و اصلاً یادم رفت که من برای چی می‌خواستم وارد دنیای بزرگسالی بشم و اصولاً چه اهدافی داشتم.احساس می‌کنم به خودم اومدم و دیدم که ای داد بر من عمر چی شد؟داره به سرعت برق و باد میگذره.ما داریم شب رو صبح می‌کنیم و صبح رو شب می‌کنیم بدون اینکه به کارهایی بگذرونیم که دوست داریم.انگار از یک جا به بعد به زندگی کارمندی عادت می‌کنی و صرفاً داری برای بقا می‌جنگی.حس میکنم الان که نزدیک به دو سال از روزی که رفتم سرکار میگذره،باید به خودم یادآوری کنم که من چه آدمی با چه علایقی بودم و سعی کنم همشون رو کم کم وارد روزمره خودم بکنم.اما لازمش اینه که من قبلش حال روحیم رو خوب کنم.برای همین بعد یکسال این تصمیم معوقه رو گرفتم و برای خودم نوبت دکتر گرفتم.گرون هست اما امید دارم که می‌تونم حالم رو بهتر کنم و به روزهای بهتر امید داشته باشم.بعضی وقت‌ها یادم میاد که من چه قدر خودم رو دوست دارم و باید این خود دوستی رو از سر بگیرم.دیروز که همون اتفاقاتی افتاد که گفتم من رو تکون داد،به خودم نهیب زدم و گفتم دختر تو هر طوری که شده باید خود دوستی رو تقویت کنی و برای اقل کم یک ماه که شده به دید دیگه‌ای با خودت رفتار کنی و فکرت رو تغییر بدی.چون تو می‌تونی فقط کافیه که بخوای.

 

«ب»رو مثل یک همکار ببین،حتی مثل یک دوست نه.نه بیشتر از همکار و نه کمتر از اون.درست مثل روزهای قبل.این اولین اصلی هست که برای خوددوستی باید انجام بدی عزیز من.اولین و البته مهم‌ترین.

پ.ن:دلم یک گریه حسابی می‌خواد.از اینا که بعدش سبک میشی و بلند میگی آخیش!

سما نویس ۰۲ مرداد ۰۴ ، ۱۷:۰۴ ۱ ۳ ۰

نظرات (۱)

  • سارا زی زی گولو بلاسم
    پنجشنبه ۳ مرداد ۰۴ , ۱۸:۲۷

    واااای خوشگلم ، خیلی دلم برای ت تنگ شده بود، پست های قبلی ت رو هم خوندم. 

    خوشحالم که باز میتونم ببینم ت.

    موفق باشی خوشگل، بدون که اگه بخوای، میتونی :*

    • author avatar
      سما نویس
      ۵ مرداد ۰۴، ۲۲:۱۹
      مرسی سارا جون.
      خیلی خوشحالم که خواننده ای مثل تو دارم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

آماده برای سفر روحی.برای پرواز،برای اوج گرفتن،برای تلاش،برای«رسیدن».برای شکست خوردن و از نو بلند شدن و شروع کردن،برای پذیرفتن خلاهای روحی،برای زشتی ها و زیبایی های دنیوی.برای یکی شدن با خدا.