بعد از قریب به یک ماه آقای«ب» عزیزم رو دیدم.موق نشدم خیلی باهاشون صحبت کنم اما همون چند دقیقه تمام انرژی هفته من رو ساخت.به خصوص وقتی که آقای «ب»گفت تمام امروز داشته به من فکر میکرده و خوشحاله که من رو دیده..
.
آقای «ح»گفت خیلی قابلیت دارم و خیلی عالی دارم پیش میرم.بهم گفت که از من راضیه.راستش یک حرف امیدوار کننده هم زد.درواقع رویای من رو به زبون آورد..راستش منتظرم که اتفاق بیفته و بعد بهتون بگم!
.
پ.ن:حالا شما به من بگو با این اوصاف کی حوصله داره تا پاسی از شب درس بخونه؟!
نظرات (۷)
حامد ⠀
دوشنبه ۲۴ خرداد ۰۰ , ۰۰:۴۵درس خوندن که کلا خر است، حالا اگه تا نصف شب باشه که دیگه هیچ
سما نویس
۲۸ خرداد ۰۰، ۲۰:۱۱جهانِ هیچ
دوشنبه ۲۴ خرداد ۰۰ , ۱۴:۱۴بلاخره این روزای امتحان دادن و درس خوندن هم تموم میشه.
ولی دلم برای درس و مشق و امتحان تنگ شده فقط امیدوارم سنوات دانشگاه پر نشده باشه :(
سما نویس
۲۸ خرداد ۰۰، ۲۰:۱۱فاطیما ^^
سه شنبه ۲۵ خرداد ۰۰ , ۱۲:۳۵به یکی از این آدم ها نیازمندیم :دی.
سما نویس
۲۸ خرداد ۰۰، ۲۰:۱۱آقای آبی
جمعه ۲۸ خرداد ۰۰ , ۰۴:۴۳بعضی آدما کلا دیدارشون و در کنارشون بودن حال آدمو بهتر می کنه...
نمیدونم دیر شده یا نه... ولی امیدوارم امتحاناتت رو با موفقیت پشت سر بذاری...
سما نویس
۲۸ خرداد ۰۰، ۲۰:۱۱Nαrgєѕ 🌱
جمعه ۲۸ خرداد ۰۰ , ۱۵:۵۸سلام :)
چقدر خوب و چقدر عالی.
اینقدر دلم درس خوندن میخواد البته نه درسای دبیرستان دیگه :دی
سما نویس
۲۸ خرداد ۰۰، ۲۰:۱۱منور الذهن
جمعه ۲۸ خرداد ۰۰ , ۲۳:۵۳سلام
موفق باشین:)
ما که تو حالت عادی هم حوصله درس خوندن نداریم:))
سما نویس
۲۹ خرداد ۰۰، ۰۰:۰۷سرکار علیه
دوشنبه ۳۱ خرداد ۰۰ , ۱۱:۲۷اگه اینطوریه که تو میگی من تا فردا صبش با چشمای قلبی رویا میبافم :)
خیلییییی مشتاقم و منتظرم که بشنوم *-*
سما نویس
۱ تیر ۰۰، ۰۰:۲۳