امروز از آن روزها بود که حالم خوش نبود.صبح را خیلی خوب شروع کردم.یعنی سعی کردم که این طور باشد.به خودم قول دادم تا حالم را تغییر ندهم و ثابت نگه دارم اما موفق نشدم.استادی که پیشتر هم از آن گفته بودم بدترین اتفاقیست که امیدوارم بتوانم به زودی از سر راه زندگیام برش دارم.وقتی کلاس تمام شد،قلبم را در دستم مچاله کردم،اول داد زدم،بعد روی تخت دراز کشیدم و بلند بلند زار زدم.انقدر زار زدم تا خوابیدم.خوابیدم و پنج ساعت از روز را از دست دادم و بخشی از کارهایم ماند.هنگام ناراحتیهایم بیشترین چیزی که مرا آزار میدهد این است که کسی نیست که غمم را با او شریک شوم.همان طور که شاید خودم هم شریک غم کسی نبودهام.و این تنهایی آدمیزاد،انتها ندارد.
الان حال بهتری دارم.حال دلم انگار خوشتر است.شاید برای اینکه گمان میکنم قرار است نوید اتفاق خوبی بهم داده شود.شاید خیلی دور،شاید خیلی هم نزدیک اتفاق بیفتد. چیزی که خیلی واضح میدانم این است که جنس آشوبهایم را خوب میشناسم.این آشوبی که امشب تجربهاش میکنم،از آنهایی نیست که زنگ خطر را به صدا درآورد.میخواهد به من بگوید کمتر نگران باشم و به اتفاقات خوب امیدوار باشم.تلاشم را بکنم و برنامههای جدیدی را برای آیندهام بچینم.خدا را شاکرم و قول میدهم فردا را روز بهتری کنم.تلاشم را میکنم که دیگر آن مردک پست را نبینم.
این روزها قلبم شادتر است.امیدوارتر است و ذهنم با نظم و دیسیپلین بهتری پیش میرود..با«ف»دربارهی آینده زیاد صحبت میکنم.تمام صحبتهایمان از جنس واقعیت است.خیلی از زندگی توقع نداریم و براساس تواناییهایمان برای آن برنامه ریزی میکنیم.برای چیزهایی که میخواهیم به دست آوریم باید خیلی تلاش کنیم و تا حداقل ایدهآل،دوسالی فاصله داریم.اما هر دو خوب میدانیم که در مسیر قرار گرفتهایم و پرت نیستیم. به خدا ایمان داریم و میدانیم که او ـ«جبار»است.جبار یعنی جبران کننده.او برای ما تمام این روزها را جبران خواهد کرد.
پ.ن:تمام تلاشم این است تا خود ناامید و خسته و عاصیام را مغلوب خودِ امیدوار و پرانگیزهام بکنم.
نظرات (۴)
ادم فضایی🧝♀️
چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۰۰ , ۰۲:۴۳سعی کن بتونی خودت رو کنترل کنی و البته بگم نارحتی چیز بدی نیست اگه باعث ارامشت بشه
سما نویس
۸ ارديبهشت ۰۰، ۱۳:۰۶Fatemeh Karimi
چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۰۰ , ۰۳:۳۲درسته نمیتونیم در رو بهروی تنهایی خودمون ببندیم... درسته که اشک نمودِ بیرونیِ غم داره ولی همین که امید هست و هربار انقدر قشنگ به تصویر میکشیش یعنی خود پیش رفتن با زندگی :)
من همیشه با یه پایان زیبا روبهرو میشم و هر بار هم به این نتیجه میرسم که مگه از این زیباتر هم داریم تا دفعهی بعد :)
سما نویس
۸ ارديبهشت ۰۰، ۱۳:۰۶بهی ستوده
چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۰۰ , ۱۱:۰۷امیدوارم تو این مسیر موفق باشی عزیزم
و امید همیشه گوشه ی دلت خونه کرده باشه
سما نویس
۸ ارديبهشت ۰۰، ۱۳:۰۶ادم فضایی🧝♀️
چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۰۰ , ۱۴:۴۶اوهوم